مفهوم شهيد و شهادت در رمان هاي دفاع مقدس

در نيمه دوم قرن بيستم جهان شاهد بزرگ ترين جنگ هاي تاريخ بشر بود. جنگ هايي وسيع و طولاني كه جان ميليون ها انسان را گرفت و ويراني هاي جبران ناپذير و گسترده اي بر جاي نهاد. پيش و پس آن جنگ ها، بارها وبارها جنگ هاي بزرگ و كوچك تر هم به بهانه هاي قومي، ملي و استقلال طلبانه رخ داد. براي نويسندگان، همواره جنگ ها دستمايه اي ارزشمند تلقي مي شود، تا از طريق آن بتوانند بخشي از حيات انساني را به نقد بكشند. سهم قابل توجهي از شاهكارهاي ادبي جهان با موضوع جنگ خلق شده است. «لئوتولستوي» با الهام از جنگ هاي روسيه و فرانسه روايتي از جنگ ناپلئون و الكساندر را تصوير مي كند. «كي دوموپاسان» از جنگ پروس و فرانسه روايت مي كند. «ارنست همينگوي» از جنگ هاي بزرگ جهاني و نيروهاي داخلي سخن مي گويد. همچنين مي توان از رمان «اميد» آندره مالرو، اگر جنگ ادامه يابد «هرمان هسه» برادركشي «نيكوس كارانتزاكيس»، بيگانه وقتي رسيد به اسپانيا «هاينريش بل»، در غرب خبري نيست «اريش ماريارمارك»، شكست «اميل زولا»، نشان سرخ دليري «استيون كرين»، مرگ كسب و كار من است «روبرمرل»، و… و ده ها اثر ديگر نام برد كه نويسندگانش با دستمايه قرار دادن جنگ، تصويري از انسان ستيزه جو وصلح جو را به نمايش گذاشته اند.

با هجوم ارتش عراق به مرزهاي جنوبي كشور ما در شهريور 1359 جنگي آغاز شد كه هشت سال به طول انجاميد. اين جنگ در تاريخ دويست ساله ايران بي سابقه بود. جنگي طولاني و گسترده كه خسارت هاي فراواني بر جاي گذاشت. تأثير جنگ هشت ساله در حوزه هاي مختلف اقتصادي، سياسي، نظامي و فرهنگي قابل دسترسي است. اين جنگ در حوزه ادبيات داستاني هم تأثير قابل توجهي گذاشت، به شكلي كه انعكاس اين رويداد بزرگ بر بخشي از تاريخ ادبيات داستاني خصوصاً در دو دهه اخير سايه انداخته است. در اين پژوهش با هدف شناخت و تحليل جايگاه مفهوم شهادت در داستان جنگ به بررسي آثار داستاني (داستان كوتاه و رمان) جنگ تحميلي پرداخته مي شود. مبناي بررسي كتاب شناسي توصيفي، داستان هاي بلند و رمان جنگ در ايران است. در اين پژوهش 42 رمان و داستان جنگ مورد بررسي قرار گرفته است. در طول اين سال ها بحث هاي فراواني پيرامون داستان جنگ انجام شده است. اما هنوز شايد تعريف روشن، جامع و مانعي از داستان جنگ بيان نشده است. در اين مقاله اصطلاح «داستان جنگ» به داستان هايي اطلاق مي شود كه بيانگر رويدادها و حوادث و تأثيرات جنگ باشد. از آنجا كه موضوع اين مقاله بررسي جايگاه مفهوم شهادت در داستان هاي جنگ تحميلي است، در اين بررسي تنها داستان بلند و رمان هايي بررسي مي شود كه صرفاً به جنگ عراق عليه ايران مي پردازد و آن بخش از آثاري كه به حوادث غير از جنگ مي پردازد، مثل جنگ كردستان و … از دايره تحقيق خارج شده است. تنها 5 اثر از 42 اثر داستاني به جنگ ايران وعراق مربوط نمي شد. داستان جنگ در اين مقاله برابر واژه اي است براي Front كه اغلب در معناي ادبيات جبهه به كار مي برند؛ ادبياتي كه به صحنه هاي رزم مي پردازد، ادبياتي كه بوي باروت و انفجار و مرگ مي دهد.

از همين ابتدا بايد اشاره كرد كه جنگ هشت ساله اي كه به ميهن ما تحميل شد به دلايلي با جنگ هاي متعارف جهان تفاوت داشت. جنگ ها را شايد بتوان از جهت انگيزه پديد آمدن به جنگ هاي استقلال طلبانه، جنگ هاي قومي و جنگ هاي سياسي تقسيم كرد. اما جنگ هشت ساله ما تجاوز آشكار يك ارتش مجهز با پشتوانه سياسي و نظامي چندين كشور بود، آن هم در برابر كشوري كه تازه به استقلال رسيده بود و تحول بزرگ انقلاب را پشت سر نهاده بود و با مشكلات خاص يك انقلاب پويا هم رو به رو بود.

آميختگي فرهنگ ديني و روحيه مقاومت و همت مردمي در برابر متجاوزان، شكلي از جنگ را پديد آورد كه شايد كمتر شباهتي به جنگ هاي ديگر جهان پيدا مي كرد. فرهنگ شيعي و علوي متأثر از وقايع تاريخي بويژه عاشورا، جوهره خاصي به اين جنگ بخشيد و آن «فرهنگ شهادت» بود.

در طول جنگ تحميلي رزمندگان در ميدان نبرد، تنها يك جنگاور كارزار محسوب نمي شدند. براي آنها جنگ و ميدان نبرد وسيله اي بود براي مبارزه و ستيز با نفس. آنها به جنگ نمي رفتند كه از طريق آن به گسترش جغرافياي طبيعي و يا برتري نظامي برسند، بلكه از طريق جنگ به جهاد اكبر مي رفتند. در مباني عرفان اسلامي مفاهيمي چون جهاد اصغر و جهاد اكبر آمده است. در تلقي عرفاني، عارف كسي است كه در جهاد اكبر به مبارزه با نفس مشغول باشد. از همين رو است كه جنگ براي دين مورد استقبال اهل عرفان بوده است. تمناي شهادت نوعي جهاد و مبارزه با نفس است. در اين باور شكست و پيروزي ديگر آن مفهوم متعارف را ندارد، بلكه براي جهادگر، شهادت پلي است به سوي پيروزي و جاده اي است كه او را به لقاي پروردگار مي رساند. او همواره مشغول نبرد در دو محور است. نبرد با دشمن كه خاكش را اشغال كرده و ستيز با نفس، نفسي كه او را از خدا دور مي كند. البته تمناي كشته شدن در راه باورها پيشينه اي روشن در تاريخ مقاومت ملل ديگر هم دارد.

«گاستون بوتون» در كتاب «جامعه شناسي جنگ» درباره خلبان هاي جوان داوطب ژاپني مي گويد كه «شب هنگام پيش از انجام مأموريت انتحاري در مراسم عزاداري شركت مي كردند. با پوشيدن لباس سفيد به نشانه عزاداري به گونه اي نمادين خود را از علايق دنيوي پاك مي كردند و بعد با پرواز بر فراز كشتي هاي امريكايي و سقوط بر روي آنها با مرگ خود به دشمن ضربه مي زدند.» اين تمناي مرگ نوعي ايثار و فداكاري فردي براي ميهن و سركوب دشمن تلقي مي شود و با باور شيعي در مبارزه با نفس و جهاد ديني تفاوت بسيار دارد.

«اريك بوتول» پژوهشگر فرانسوي در مقاله اي با عنوان «شهادت در ادبيات جنگ ايران» ضمن بررسي مفهوم شهادت از ديدگاه رزمندگان ايراني و تحليل جامعه شناسانه آن مي گويد: «شهادت ايراني آن گونه كه در ادبيات جنگ هويدا است، حتي اگر به گونه اي انكارناپذير بر زمينه فرهنگي شيعه تكيه داشته باشد، آن را در معنايي بسيار مدرن تعبير مي كند تا از تحول سريع و دردناك جامعه ايران معاصر سخن بگويد.»

در طول سال هاي جنگ تحميلي هم بارها و بارها رويدادهايي خارق العاده و شهادت طلبانه رخ داده است. اما ريشه شهادت طلبي در فرهنگ اسلامي شيعي مفهومي به مراتب عميق تر و ماندگارتر دارد. فلسفه شهادت، آموزه هاي سيره امام حسين(ع) و مرگ آهي معصومين(ع) در انتخاب اين راه مبناي تعاليم ديني و اخلاقي شيعيان است؛ آموزه هايي كه ريشه در ايمان ابراهيمي دارد. بوتون در كتاب «جامعه شناسي جنگ» از آن به عنون قرباني ابراهيمي نام مي برد كه «مبناي تاييد متعالي يك سياست» قرار مي گيرد.

از حيث نوع نگاه داستان نويسان به جنگ، مي توان داستان هاي جنگ را به سه گروه تقسيم كرد. در بخشي از داستان هاي جنگ، خواننده تنها با نمايشي از زشتي هاي جنگ رو به رو مي شود. تصوير يكسر سياه، تاريك و نكبت بار. در بخشي ديگر از داستان هاي جنگ، تنها روي ديگر سكه جنگ ديده مي شود. يعني ايثار، گذشت، مقاومت مردمي. و شايد در گروه سوم بتوان آثاري را ذكر كرد كه تركيبي از دو گرايش قبل است. يعني تلخي هاي جنگ باز گفته مي شود و هم جان فشاني ها و مقاومت ها. در نگاه نخست، كشته شدن در جنگ، مرگ اسفبار و دلخراش و جبران ناپذير است. از اين نمونه مي توان به آثاري اشاره كرد كه جنگ به جاي اينكه در ميدان نبرد روايت شود در كوچه پس كوچه ها و خيابان هاي شهر، در سيماي بمباران ها و نابساماني ها به نماش گذاشته مي شود. اگر شخصيتي هم در ميدان نبرد كشته مي شود، انگيزه اي براي رفتن به جنگ ندارد، يا ظاهراً به اجبار به جنگ فرستاده شده و يا بهانه اي غير از انگيزه هاي داوطلبانه معنوي دارد. مثلاً در رمان «آداب زيارت» نوشته تقي مدرسي، مهرداد رازي براي ديدن بين النهرين و خرابي هاي بابل به جبهه مي رود و به شهادت مي رسد و يا خلبان جواني كه در رمان «ناگهان سيلاب» نوشته سحابي به انگيزه ارتقاي درجه به جنگ مي رود و كشته مي شود. و يا بهمن، شخصيت رمان گيسو، نوشته قاضي ربيحاوي به جبران خطاها و فرار از گناه به جبهه مي رود. در اين گونه داستان ها كشته شدن آدم هايي كه اغلب انگيزه اي براي جنگ و حتي مقاومت ندارند، بيشتر قرباني هاي جنگ محسوب مي شوند تا قهرمان هاي نبردهاي ملي و مذهبي.

در آثار گروهي ديگري از نويسندگان، مرگ در جنگ نوعي انتخاب آگاهانه و داوطلبانه به حساب مي آيد؛ مرگي كه باعث رستگاري او و رهايي ديگر انساني مي شود.اين دسته آثار را مي توان به گونه هاي ديگر هم طبقه بندي كرد:

الف)- شهادت، محور اصلي داستان از 37 اثر مورد بررسي در اين پژوهش محور اصلي 23 رمان مسأله شهادت است. به شكلي كه طرح داستاني اين آثار بر محور زندگي يك رزمنده است و در نهايت با شهادت او، اثر پايان مي پذيرد. از جمله اين آثار مي توان به رمان «سرود اروند» نوشته منيژه آرمين اشاره كرد. اكبر كه درگير مسايل سياسي است، اما با آغاز جنگ به صف رزمندگان مي پيوندد و در يك مصاف مردانه به شهادت مي رسد. يا در رمان «مادر، شهادت فرزندت مبارك» نوشته فهيمه خدا دوست هم محسن داوطلبانه به جنگ مي رود و به شهادت مي رسد. در رمان «فقط به زمين نگاه كن» از محمدرضا كاتب، رزمنده ايراني كه در اسارت مورد بازجوي قرار مي گيرد، مقاومت مي كند و در نهايت تيرباران مي شود. در رمان «نخل هاي بي سر» نوشته قاسمعلي فراست هم ناصر شخصيت اصلي كه غم شهادت نزديكان خود را در هم دارد، در جنگ به شهادت مي رسد. در اين خصوص مي توان به آثار ديگري چون «طالع بازيافته» نوشته مسعود شكويي، «تركه هاي درخت آلبالو» نوشته اكبر خليلي، «آينه شكسته» نوشته هما كلهري و … اشاره كرد.

ب)- شهيد، موضوع فرعي رمان از تعداد 37 اثر مورد بررسي، در 32 اثر حتماً در آن يك يا چند تن از شخصيت هاي فرعي در جنگ به شهادت مي رسند. در اين گونه آثار حضور شخصيت فرعي زمينه پر رنگ شدن موضوع را برعهده دارد. رمان هايي چون «فراسوي ستيزها» نوشته كوروش صفايي، «چشم هاي اشك آلود» نوشته جليل پور، «زمين سوخته» احمد محمود، «چشمانم زنده است» هادي خرمالي.

ج)- تاثير شهيد بر شخصيت هاي ديگر يكي ديگر از جلوه هاي مفهوم شهادت، در تاثير معنوي شهيد كه در بازماندگان قابل بررسي است رويكرد عارفانه رزمنده نسبت به دنيا و پيرامونش و در نهايت تاثير شهادتش در افراد نزديك به او است. گاهي اين تاثير به شكل تحول يك شخصيت اتفاق مي افتد، مثل رمان عروج از ناصر ايراني كه در آن شهادت حسين، كاپيتان تيم محل بر اهل فاميل و اطرافيان تاثير مي گذارد، خصوصاً بر دوست صميمي اش مهدي كه در نهايت باعث مي شود او هم به جبهه برود. در اغلب اين داستان ها شهادت يك فرد نه تنها ديگران را از جنگ باز نمي دارد، بلكه به عنوان الگويي اخلاقي و رفتاري مورد تأسي قرار مي گيرد. جاي خاي او در جبهه خيلي زود توسط دوستان و نزديكانش پر مي شود تا راه او ادامه داده شود. در رمان «زمين سوخته» احمد محمود، شهادت برادر خالد در بمباران شهري، نوعي تأثير روحي ايجاد مي كند. راوي نعش برادر شهيد را در گورستان بر دوش مي گيرد. حتي اگر اين تأثير در يك احساس غيرارادي هم باشد، تكان دهنده و نمايشي است. در رمان «او را ديدم زيبا شدم» نوشته شيوا ارسطويي، دختري به نام شهرزاد براي استفاده از سهميه رزمندگان در كنكور دانشگاه به امدادگري رزمندگان مي رود. با رزمنده مجروحي به نام ابوطالب كه جانباز با درصد بالا است آشنا مي شود. شهرزاد عاشق او مي شود. ابوطالب شهيد مي شود و شهرزاد كاملاً متحول مي شود. در اين گونه آثار، شهيد با شهادت خود جلوه اي از جهاد با نفس و ايثار را به نمايش مي گذارد. و بعد از او هم رايحه اي به جا مي ماند كه مشام بازماندگانش را معطر مي سازد.

د)- شهادت و تاثير آن در خانواده برخي داستان ها بر محور زندگي خانواده پس از شهادت يكي از اعضا بازگو مي شود. فقدان يك عضو در خانواده كه اغلب پدر يا پسر هستند، خانواده را دچار مشكلات روحي و احياناً اقتصادي مي كنند. در برخي داستان ها زندگي خانواده شهيد باز گفته مي شود. صبر و شكيبايي اعضاي خانواده در فقدان عزيزشان و احياناً ناشكيبايي آنها جلوه اي از ارزش است. در رمان «زمين سوخته» احمد محمود، وقتي خالد به پيكر برادر شهيدش مي رسد، جسد را روي دوش مي اندازد و مي دود. اگر چه اين عكس العمل غير ارادي، ناشكيبايي برادري را مي رساند، اما تأثير عاطفي شديد در خواننده به جاي مي گذارد. در رمان «نخل هاي بي سر» قاسمعلي فراست هم چگونگي مطلع شدن مادر از شهادت فرزندانش قابل توجه است. يكي از آثاري كه موشكافانه به نمايش خانواده در نبود شهيد مي پردازد، رمان «باغ بلور» نوشته محسن مخملباف است. زن شهيدي به عقد برادر شهيد درآمده كه خبر اسارت شهيد از عراق مي رسد و … در اين رمان زندگي چند خانواده رزمنده و شهيد و عاليه زني كه شوهر بچه هايش را از دست داده و … مورد نقد و بررسي قرار مي گيرد.

ﻫ)- شهادت و تأثير آن در دوستان شهيد در برخي داستان هايي كه محور طرح داستان تحول در آدم است، ديگر چگونگي شهادت شخصيت اصلي و فرعي چندان اهميت ندارد، تأٍثيري است كه در اطرافيان مي گذارد. در برخي داستان ها وقتي فردي به شهادت مي رسد، افراد ديگري جاي او را پر مي كنند و شهادت يكي به معناي دعوت ديگران به پايداري، مقاومت و مبارزه است. گاهي هم تنها تأثير بعد اخلاقي شهيد در دوستان او موضوع داستان قرار مي گيرد. داستان «بلند آب» از غلامرضا عيدان، روايت عظمت روح بلند سه رزمنده درحال مرگ است. در رمان «طلوع در صبح روز ديگر» نوشته حسين اعرابي، تحول «معقول السلطنه» دستمايه قرار گرفته شده است.

و)- شهادت در اسارت داستان هايي كه درباره اسارتگاه و بازداشتگاه ها نوشته شده است، در واقع بخشي از حوادث پنهان مانده جنگ را باز مي گويد. زندگي سخت و طاقت فرسا و شكنجه در اردوگاه ها و نهايتاً به شهادت رسيدن رزمندگان موقعيتي جذاب و پرحادثه در داستان به حساب مي آيد. در «تنگه زانكوها» نوشته حسين بهزاد، گروهي اسير مي شوند و آرمين زير شكنجه ها شجاعانه مقاومت مي كند و چيزي را لو نمي دهد و بالاخره هم كشته مي شود. در داستان «روزهاي طولاني» رضا رئيسي هم سرگذشت اسيري باز گفته مي شود كه شاهد شكنجه و شهادت دوستانش در اسارت بوده است. در رمان «فقط به زمين نگاه كن» نوشته محمدرضا كاتب، سرگرد عراقي با شكنجه كردن اسراي ايراني قصد گرفتن اخبار نظامي دارد. نوجواني اسير زير شكنجه مقاومت مي كند و بعد پيرمرد اسيري مي آيد و در نهايت سرگرد عراقي دستور اعدام او را مي دهد. در اين آثار، شهادت مظلومانه رزمندگان در اسارتگاه ها نشان داده مي شود؛ شهادت سخت و قهرمانانه

ز)- شهيد مفقودالاثر تراژيك ترين طرح هاي داستان هاي جنگ، روايت انتظار بي پايان بازگشت رزمنده اي است كه هرگز باز نمي گردد. انتظاري بي فرجام، شهيدي بي مزار، جلوه اي ماندگار از حماسه اي فراموش نشدني. در رمان «زن، جنگ، اميد» نوشته احمد جانه، داستان زني كه شوهر و برادرش در جنگ ناپديد شده اند، باز گفته مي شود. در رمان «زير درخت آلبالو» احمد اكبري، قصه مفقودالاثر شدن نادر را همسرش باز مي گويد. بي شك در اين مختصر نمي توان به درستي انعكاس اين مفهوم را در داستان هاي جنگ باز گفت. اين مختصر تنها فتح بابي خواهد بود براي پژوهشي جدي در مفهوم شهادت در ادبيات داستان جنگ.امید که در نوشته های دیگر این مفاهیم به روشنی درک و دریافت شود.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.