هویت طلبه
بر طبق تعالیم اسلام، روحانیت سِمَت و مقامی نیست كه در سایه آن روحانیون امتیازات مادی كسب كنند، یا حرفهای كه نظیر حرفههای دیگر دستهای آن را پیشه و وسیله امرار معاش خود قرار دهند. روحانیت در اسلام، به معنای آراسته بودن به فضیلت علم و تقوا و مجهز بودن برای انجام یك سلسله وظایف اجتماعی دینی و واجبات كفایی است؛ بیآنكه علم و تقوا سرمایه دنیاطلبی گردد. بر این اساس، شجرهنامه صنفی روحانیت، از مسیر عالمان ربانی دوره غیبت به امامان معصوم و از طریق آنها به پیامبران الهی میرسد. عالمان ربّانی و مردان خدا، در شمار پدران صنفی طلاب علوم دینیاند. طلبگی، سلسلهای است متصل به عالمان بزرگ، امامان و پیامبران. نسبنامه طلاب، به مردان بزرگ تاریخ منتهی میشود و صف طولانی روحانیتِ تاریخ، قافلهسالاری مانند نوح علیهالسلام و ابراهیم علیهالسلام دارد.
طلبه، از نظر صنفی و شغلی از تبار پیامبران است و سلاله نوح علیهالسلام، ابراهیم علیهالسلام، موسی علیهالسلام، عسیی علیهالسلام، محمّد صلیاللهعلیهوآله و وارث علی علیهالسلام، فاطمه علیهاالسلام و حسین علیهالسلام، و این، بس افتخارآمیز و مسئولیت آفرین است. نیاكان صنفی طلبه، انبیا و اولیا هستند؛ یعنی وظایفی كه آنها بر دوش داشتهاند و خدمتی كه آنها در جامعه انجام میدادهاند، طلبه، در شرایط امروز، بر عهده گرفته است. پیامبران خدا به واسطه وحی با پیام خدا آشنا شدند، طلبه نیز در دوره تحصیل خود با سخن خدا آشنا میشود. پیامبران، مردم را به خدا و تقوا دعوت میكردند، و سخن خدا را به مردم انتقال میدادند، طلبه نیز همین خدمت اجتماعی را برگزیده است. پیامبران در راه دفاع از دین و تحقق ارزشهای الهی كوشیدند، وظیفه طلبه نیز همین است. پیامبران به تعلیم و تربیت و هدایت مردم پرداختند، طلبه هم در همین مسیر گام برمی دارد، و البته، پیامبران بدون توقع پاداش، در معرض آزار، توهین و تمسخر مردم قرار گرفتند، طلبه هم باید برای این امور آماده باشد. میتوان گفت كه طلبه، همكار امام زمان (عج) است و دغدغههای آن حضرت، وجود او را نیز فراگرفته است. دغدغه اسلام و كفر، دغدغه حق و باطل، دغدغه جهان اسلام، دغدغه تحقق جامعه ایدهآل اسلامی و دغدغه تربیت انسانهای صالح و مقرّب. میتوان گفت كه طلبه، سرباز امام زمان (عج) است و نیرویی برای تحقق آرمانهای آن حضرت؛ یعنی در لشكر فرهنگی حضرت مهدی (عج) مسئولیت خاصی میپذیرد و سنگر خالیای را پر میكند و به عنوان عضوی از یك مجموعه ـ كه امام زمان (عج) فرمانده و قافلهسالار آن است ـ ادای وظیفه میكند. میتوان گفت كه طلبه سهم امام است؛ یعنی نه تنها درآمد نقدی طلبه، كه تمام وجود او (تمام داراییهای معنوی، تواناییها، استعدادها، و ظرفیتهایش) متعلق به امام عصر (عج) است و باید طبق فرمان آن حضرت خرج شود.
طلبه از اینكه در زمره ذرّیه صنفی اولیای برگزیده خدا است، بر خود میبالد و با عنایت حق باید تلاش كند تا خلف صالحی برای آنان باشد. خدمتی كه طلبه به جامعه عرضه میكند، رفع مهمترین و حیاتیترین نیاز انسانها است. نیاز انسان به معنا، نیاز انسان به انسانیت، نیاز انسان به خدا، نیاز انسان به آسمان، نیاز انسان به هدایت … و آشناسازی آنها با مهمترین حقیقت هستی (خدا).
به بیان دیگر، طلبه امروز، عالمِ فردا است و عالم دین، وارث انبیا؛ انبیای الهی نیز، مأمور تعلیم و تربیت جامعه بودهاند، مراد از تعلیم، تعلیم كتاب و حكمت (نه آموزش حساب و هندسه و جغرافیا) و مراد از تربیت نیز، تربیت معنوی انسانها (و نه تربیت بدنی، یا تربیت هنری) است. بنابراین، طلبه یك نیروی فرهنگی و عنصر تعلیمی ـ تربیتی در جامعه است كه برای گسترش فرهنگ دینی آماده میشود و تلاش میكند.
روحانیت، تنها نهاد اجتماعی است كه خداوند به تكمیل نیروی آن فرمان داده (آیه 122، سوره توبه) و مستقیماً برای تأمین كادر آن اقدام كرده است. خدای متعال برای نیاز جامعه، به كسب و تجارت یا پزشكی و مهندسی یا رانندگی و آهنگری، به صورت مستقیم نیرو نفرستاده است؛ امّا برای رفع نیاز بشر به دین، اخلاق و معنویت 124000 انسان صالح، ارسال داشته و آنها را به گونههای مختلف، تأیید، هدایت و حمایت كرده است. بعثت پیامبران در پی نیاز انسانها به تعلیم و تزكیه بوده و این نیاز، چندان اساسی و بزرگ است كه از میان همه نعمتها، خدای بزرگ تنها نعمت «بعثت» را به رخ انسان كشیده و بر او منّت نهاده است:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُواْ عَلَیهِمْ ءَایـتِهِی وَ یزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَـلٍ مُّبِینٍ»؛
نهاد مقدس روحانیت، در نظام گسترده تقسیم كار اجتماعی، و در شبكه روابط انسانی، متكفل ارایه خدمات ویژهای است. نقش ویژه این سازمان مهم، در مناسبت با «دین اسلام» تعریف میشود. روحانیت، بالمآل عهدهدار وظیفه تعلیم و تربیت دینی نسلها و جوامع انسانی است. روحانی نیز، مانند نیاكان صنفی خود ـ پیامبران و اولیا ـ یا معلم كتاب و حكمت خواهد بود، یا مربی و مزكّی جانهای آماده: «یعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ یزَكِّیهِمْ» . و از او انتظار میرود در راه افزایش شناخت، آگاهی و بصیرت دینی، تقویت انگیزههای الهی و گسترش رفتار اخلاقی ترازِ دین در میان مردم بكوشد.
اكنون با هویت طلبه آشنا گشتهایم و میتوانیم طلبه را از غیر طلبه بازشناسیم. هویت طلبه، با دین خدا گره خورده و تعریف طلبه، از مناسبت او با دین به دست میآید. طلبه در راه شناخت عمیق دین خدا، ابلاغ، دفاع و اجرای آن میكوشد و برنامه خدمت اجتماعی خود را در این رسالت متمركز كرده است؛ یعنی برخلاف دیگر مردم كه عمده زمان و توان خود را در برنامههای دیگر میگذرانند، طلبه سرمایه توان و زمان خود را عمدتاً به ارتباط با منابع دینی و تلاش برای فهم و تبلیغ آن، یا دفاع از آن، یا گسترش زندگی دینی در سطح جامعه صرف میكند.
البته طلبه میتواند از نیرو، استعداد، فرصت و امكان خود در زمینههای مختلف بهره گیرد و انواع خدمات ارزشمند اجتماعی را بر عهده گیرد. یك روحانی میتواند پزشك باشد و علاوه بر تبلیغ دین به معالجه و درمان مردم بپردازد؛ روحانی میتواند با كودكان و نوجوانان انس گیرد و به آنها خط، املا، ریاضی و زبان بیاموزد؛ روحانی میتواند در یك موسسه مالی ـ اعتباری سهیم باشد و در بهبود اقتصاد كشور خویش نقشی ایفا كند؛ روحانی میتواند به تولید محصولات كشاورزی، دام یا فرآوردههای صنعتی اقدام كند؛ روحانی میتواند خدمات فنی و حرفهای ارایه دهد … اما هیچ یك از این فعالیتها، فعالیت صنفی روحانی به شمار نمیرود و به طلبگی، روحانیت، لباس و نقش اجتماعی ویژه او مربوط نیست. هیچ كدام از این گزینهها، از روحانی ـ از آن جهت كه روحانی است ـ انتظار نمیرود و روحانی به خاطر كاستی و كاهلی در آن هرگز مؤخذه و ملامت نمیشود. كسی از روحانی توقع ندارد توان آموزش فن رایانه یا تعلیم هنر خوشنویسی را داشته باشد. كسی توقع ندارد كه روحانی پاسخگوی پرسشهای فیزیك، شیمی، جبر، حساب و هندسه باشد. هیچ كس از روحانی برای ساخت یك بنای مسكونی، یا تعمیر وسیله نقلیه خود مشاوره فنی نمیطلبد. روحانی مسئول حل معضل ترافیك یا بهینهسازی تجهیزات آزمایشگاهی مدارس نیست.
اگر كسی چنین پندار یا انتظاری از روحانی دارد باید به سرعت آگاه شود كه آدمیزاده در این جهان گسترده، با یك دست تنها یك هندوانه میتواند بردارد و توقعی بیش از این، از یك انسان معمولی، منطقی و معقول نیست.
اما در مقابل، هر كسی حق دارد روحانی را پاسخگوی پرسشهای دینی خود بشناسد و از او توقع آمادگی برای ابلاغ پیام خدا را داشته باشد. هر كسی حق دارد روحانی را مسئول تربیت اخلاقی ـ دینی نسل نو و آموزش معارف قرآن و روایات بداند. هر كسی میتواند از روحانی انتظار گرهگشایی و بنبستشكنی در تلاطمهای روحی و بحرانهای فكری اعتقادی داشته باشد. روحانی، مسئول دفاع از معارف دینی در مقابل تهاجم فكری و عقیدتی جبهه كفر است. روحانی باید آموزههای فقهی، اخلاقی و معرفتی اسلام را به خوبی دریافته باشد و نسبت میان آنها را بداند.
از روحانی انتظار نمیرود معلم جغرافیا و زبان انگلیسی باشد؛ اما به حق انتظار میرود كه معلم خوبی برای قرآن و حدیث باشد. حل معضل ترافیك یا تركیب آلیاژ قطعات صنعتی در حوزه مسئولیت روحانی نیست؛ اما تجزیه و تحلیل آثار تربیتی ـ اخلاقی مسائل دنیای جدید، از جمله همین مسئله ترافیك یا توسعه صنعتی بر عهده روحانی است.
روحانی اگر تكنیك فیلمسازی یا ترفندهای سینمایی را نداند، عیب نیست و قصور از وظایف اجتماعی محسوب نمیشود؛ اما اگر هنر توسعه دینداری و عبودیت را نداشته باشد، كوتاهی كرده است. روحانی اگر این توانمندیهای متفرقه را نداشته باشد، حداكثر یك مكانیك یا پزشك یا آهنگر نیست؛ اما اگر نتواند جامعه را به سمت ارزشهای اخلاقی و الهی دعوت كند، روحانی نیست.
روحانی حتی به دنبال كسب تخصص در نحو، صرف، فلسفه، تاریخ، روانشناسی، اقتصاد و علوم سیاسی نیست. این علوم گرچه در حوزههای علمیه تدریس میشود و ساعتها سرمایه انسانی حوزویان را در اختیار خود میگیرد، اما هدف اصلی یك حوزوی هیچ كدام از اینها نیست. روحانی، عالِم دین است. تمام تعریف خود را از مناسبت با دین دریافت میكند و تمام تعهد خود را در این نسبت به كار میگیرد.
البته، روحانیت وظیفه دارد در راه بهفهمی دین خدا، هر گونه تلاشی را به كار گیرد. انواع فعالیتهای علمی (عقلانی، تجربی و…) با هدف كشف آفاق جدید دین خدا، از وظایف روحانی است. هدف اصلی او، بهفهمی دین است و در این راه مقدمات لازم را باید كسب كند؛ ولی بسیار تفاوت است میان كسی كه میخواهد عالِم فلسفه و روانشناسی باشد با كسی كه فلسفه و روانشناسی را در خدمت فهم معارف دین میخواهد. همچنین، میان كسی كه عالم صرف و نحو است و كسی كه صرف، نحو و ادب عربی را در خدمت فهم قرآن و حدیث میخواهد. دانشمند علوم تجربی جدید با دانشمند دین متفاوت است. عالم دین، در پی كشف نظر خدا و در صدد فهم سخن پیشوایان معصوم علیهمالسلام است و در صرف، نحو، فلسفه، عرفان و روانشناسی به دنبال دستیابی به قراین و شواهدی است كه حقایق وحیانی را بهتر و بیشتر معلوم گرداند؛ در حالی كه عالم فلسفه یا روانشناسی، فارغ از دغدغه شناخت وحی، به دنبال شناخت حقایق از روشهای خاص علوم است.
علاوه بر فهم دین، ابلاغ پیام دین و دفاع از دین، حوزههای علمیه متكفل تحقق دین در جامعه نیز هستند. حوزه پیش از انقلاب توان مهندسی كلان فرهنگی و بنیانگذاری فرهنگ اسلامی در سطح جامعه جهانی را نداشت و از مجاری قدرت اجتماعی و تأثیرگذاری بر كلان جامعه محروم بود؛ بدین جهت بیشتر به طراحی، توسعه، ترویج و دفاع از نظام معرفتی دین میپرداخت و در كنج ضعف و انزوا و محدودیت به همین مقدار بسنده كرده بود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی و توسعه اختیار عالمان دین، مسئولیتهای سنگینتری بر دوش حوزویان قرار گرفت. حوزه امروز باید در صدد ارایه الگوی همهجانبه اداره جامعه اسلامی ـ و غیر اسلامی ـ بر اساس آن نظام معرفتی و حركت به سوی تمدنسازی اسلامی باشد. تمدنسازی اسلامی، یعنی ایجاد یك تحول اجتماعی فراگیر و تلاش برای تشكیل جامعه آرمانی بر اساس نظام آموزههای اسلامی؛ جامعهای كه در آن كسب معرفت و اجرای احكام فقهی، حقوقی و اخلاقی اسلام، روان و پویا و مستمر باشد. این نسل، بر خلاف نسل اول كه وظیفهاش به هم زدن بنیان جامعه و فرهنگ كهن آن بوده، وظیفهاش پیریزی یك فرهنگ نو، جامعه نو و تمدن جدید است. بنابراین، كاركردها و رسالتهای حوزه، پیش و پس از انقلاب، بسیار متفاوت گشته و در پرتو آن، نقشها و كاركردهای طلبه نیز توسعه یافته است. با توجه به این نكته، به نظر میرسد به عنوان وجوب كفایی حوزه باید در رشتههای مختلف علوم انسانی كه مهندسی فرهنگی جامعه بر آن متوقف است، وارد شود.
با این توضیحها، گویا شاخصی برای شناخت كار طلبگی از كارهای دیگر به دست آوردهایم. كار طلبگی، كاری است كه این رسالتها را تأمین كند. فعالیتی كه مستقیماً این رسالتها را تأمین كند، قطعاً كار طلبگی است. فعالیتی كه با واسطه به تأمین این رسالتها كمك كند نیز، اگر هیچ نهاد دیگری نتواند از ایفای آن برآید؛ یعنی قابل واگذاری به اصناف دیگر نباشد، كار طلبگی است. اما اگر در تأمین این اهداف نیاز به چند واسطه داشته باشد و نیز، قابل واگذاری به سایر اصناف باشد، كار طلبگی به شمار نمیرود؛ مثلاً آشپز یا رانندهای كه در اختیار سازمان روحانیت قرار دارد، در نهایت به رسالتهای روحانیت كمك میكند؛ اما كار طلبگی نمیكند. ترجمه متون اسلامی كه نیاز به تخصص ویژه حوزوی دارد و ممكن است قابل واگذاری به دیگران نباشد، كار طلبگی به شمار میرود؛ گرچه این فعالیت در تأمین آن غایات، به عنوان یك واسطه عمل میكند. ممكن است طلبه با همكاری دیگر تخصصها یك پروژه مشترك را اجرا كند؛ مثلاً با مشاركت یك فیلمساز یا كارگردان به نشر معارف الهی بپردازد و مهارت او را به تخصص خود پیوند زند.
طلبه، نیرویی است كه باید در خدمت رسالتهای انبیا، امام زمان (عج) و حوزههای علمیه قرار گیرد. از میان این رسالتها، فهم دین ـ در حدود ممكن ـ بر ابلاغ و اجرای دین تقدم دارد و قطعاً دوره زمانی مشخصی را باید به این مهم اختصاص داد. در این دوره، عمده توان و زمان طلبه باید صرف آموختن معارف دینی و بهدستآوردن مقدمات آن گردد و هر فعالیت دیگری، به شرطی در زمره فعالیتهای صنفی طلبه قرار میگیرد كه در همین راستا باشد.
# نویسنده :
# محمد عالمزاده نوری
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط mirshafi در 1393/06/22 ساعت 09:09:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |