عشق از عرش تا فرش
چکیده
موضوع عشق الهی مهر ورزیدن به معشوق ازلی و ابدی یعنی ذات اقدس و مقدس حق جل و اعلا است . عشق الهی یا عرفانی ، عشقی است که به عقل و معرفت و مراتب والای علم و ادراک آمیخته است و هدف نزدیک آن تخلق به اخلاق الله و تهذیب نفس و هدف متعالی است عشق الهی در همه موجودات سریان دارد .
عشق خالق شامل عش قخدا با خویش و نتیز عشق وی به مخلوق است و عشق مخلوق هم برگزیده عشق مخلوق به خدا و نیز عشق آنان به یکدیگر است و در این رساله موضوع عشق الهی در بعضی از آیات قرآن مجید و روایات ائمه علیهم السلام مورد بحث و بررسی قرار گرفت و برای زیبایی کار ، نظرات تنی چند از عرفا نیز در مورد عشق الهی گنجانده شد .
خداوندی را که حقیقت عشق است منتهی الیه سکوت عاشقان ، دانای هر نهان است و نهایت هر حاجت ، به مطیعانش همت با طاعت می دهد و بر مریدانش چراغ راه می گردد و تسکین حرارت دل آن ها ، مأنوس دل دوستانش می گردد تا یه قضایش خشنودشان کند متوسلان و گریختگان به درگاهش به محبت و عشق می نگرد و با عاشقانش به نجوا می نشیند و چشمان آن ها را به واسطه نظر به جمالش روشن می گرداند و نهال شوق و لقایش را در باغ دلشان همیشه سبز می سازد .
عده ای عشق خود را حق دانسته و برخی آن را موهعبت بزرگان . و عرفا ب این عقیده اند که عشق کلید همه معماها و راز های پنهانی است الهی می دانند . ابتدای عشق ، ابتدای زندگی بشر است . در عشق الهی عامل ظهور عشق بر خلاف عشق انسانی که معشوق در ان وجودی محسوس و مشهود است ، ایمان به خداست و چون خود ایمان از فضل خداست ، عامل پدید آمدن این نوع عشق نیز عنایت وموهبت الهی است .
پس ، عشق الهی از عشق به خویشتن آغاز می گردد و با عشق او به خلق ادامه می یابد و سپس با عشق خلق به خداوند به نهایت می رسد . اگر عشق را تنها گوشه ای از راز بزرگ خداوند بدانیم ، عاشقان تنها محرومان این رازند ، عاشق حقیقی به فراخور معرفت و عشق خود به چشم اندازی دست می یابد که در آن جلوه ذات و لایزال سراسر حقیقت به تصویر کشیده شده است .
عشق را بیشتر لغویان فزونی دوستی یا افراطی الحُبّ تعریف کرده اند . این کلمه را مرتبه ای افزون تر از محبت دانسته اند ، به طوری که ندیدن عیوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند .
شعرای فارسی زبان عشق را اکسیر نامیده اند . کیمیاگران معتقد بودند که در عالم ، ماده ای وجود دارد که به نام اکسیر یا کیمیا که می تواند ماده ای را به ماده دیگری تبدیل کند ، قرن ها به دنبال آن می گشتند . شعرا این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد ، عشق و محبت است ، زیرا عشق است که می تواند قلب ماهیت کند . عشق ف مطلقاً اکسیر است و خاصیت کیمیا دارد یعنی فلزی را به عشق است که دل را دل می کند و اگر « فلز دیگر تبدیل می کند ، مردم هم فلزاتی مختلف هستند ؛ « الناس معادنٌ کمعادن الذهبُ و الفضه ؛ عشق نباشد ، دل نیست ، آب و گل است .
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط mirshafi در 1394/07/26 ساعت 09:56:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |