فرارسیدن ایام سالگرد وفات امام حسن مجتبی(ع) بر تمامی مسلمان تسلیت باد.

این ایام همچنین سالروز شهادت سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی(ع) در روز ۲۸ صفر است که در روزهای طوفانی صدر اسلام همچون بازویی پرتوان در کنار پدر بزرگوارش و نیز در دوران زمامداری کوتاه خودش از کیان اسلام و مسلمین دفاع کرد ولی نیرنگ منافقان و دشمنان اسلام که لباس دوستی دین و امارت مسلمین را به دروغ بر تن کرده بودند، از کاسه زهرآگین دشمن خانگی بیرون آمد و دومین شهید امامت به جهان اسلام تقدیم شد.

در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.
تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»
جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»
به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است.
پس از شهادت مظلومانه حضرت علی علیه السلام در بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجرت امام حسن علیه السلام به مسجد آمد و خطابه ای ایراد کرد. پس از سخنرانی امام علیه السلام ، عبداللّه بن عباس از جا برخاست و گفت: «ای مردم این پسر پیامبر شماست با او بیعت کنید.» مردم نیز به ندای او پاسخ گفتند و با امام حسن علیه السلام بیعت کردند. امام نیز زمام امور حکومت را در دست گرفت و کارگزاران خود را انتخاب نمود. معاویه، با شنیدن این خبر، تلاش های منافقانه خود را آغاز کرد و با دروغ و شایع پراکنی، افکار عمومی را بر هم زد تا جایی که توانست یاران خاص امام را با رشوه بفریبد.امام وقتی بی وفایی و خیانت یاران خود را دیدند در صدد حفظ جان و مال مسلمان برآمده و به ناچار با معاویه صلح کردند. به این ترتیب حکومت امام حسن علیه السلام فقط شش ماه و چند روز به طول انجامید.

تلاش موفق امام حسن برای به‌کرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه‌ی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز ۲۸ ماه صفر سال ۵۰ هجری به لقاء الله شتافت.
برادرش امام حسین علیه السلام، جنازه‌ی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنی‌امیه در بقیع به خاک سپرد


ویژگی های پژوهشگر از دیدگاه قرآن و حدیث

1. اخلاص

نخستین ویژگی مورد نیاز برای پژوهشگر اسلامی ـ حوزوی، اخلاص است. برای خدا کار کردن، برای خدا قلم به دست گرفتن، برای خدا قلم زدن، خیلی مهم است.

امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام می فرمایید: «عِندَ تَحَقُّقِ الإِخلاصِ تَستَنیرُ البَصائِرُ»؛[1] با تحقق اخلاص دیده‌های بصیرت، نورانی می‌شوند؛ چشم جان انسان باز می‌شود و بهتر می‌تواند حقایق را درک کند و بنویسد.

2. به کارگیری همۀ توان فکری

نکتۀ دوم به کارگیری همۀ توان فکری و پژوهشی است. انسان هر کاری که می‌خواهد بکند و هر تحقیقی که می‌خواهد به دست گیرد، باید با تمام توان به میدان بیاید. هر قدر که می‌تواند روی آن موضوع تلاش کند و فکر خود را به کار گیرد. اگر این دو در کنار هم قرار گرفت خداوند متعال نیز به آنها عنایت می کند.

«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا».[2] جهاد یعنی استفراغ الوسع و به کار گیری همۀ توان. آیه می فرماید: آنهایی که با همۀ توان و با اخلاص به میدان می آیند، راه هایمان را به آنها نشان می دهیم.

در روایت دیگری آمده است: «مَن أَکثَرَ الفِکرَ فِیما تَعَلَّمَ أَتقَنَ عِلمَهُ و فَهِمَ ما لَم یَکُن یَفْهَمُ»؛[3] هر کس با تمام توان به میدان بیاید و در دانسته هایش خوب بیندیشد، هم آنچه را که می‌داند محکم می‌کند و هم چیزهایی را می‌فهمد که نمی‌فهمید. خدا چیزهایی را به او می آموزد که قبلاً نمی‌دانست.

3. جامع نگری در پژوهش

پژوهشگر در زمینه‌ای که می‌خواهد پژوهش کند، باید همۀ آنچه را نیاز به مطالعه دارد، ببیند. به دیدن نظریات یکی دو نفر اکتفا نکند. امام علی علیه السلام در این خصوص می فرمایند: «مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطاءِ»؛[4] کسی که همۀ آرا را در یک مسئله ملاحظه کند، می‌فهمد که چه کسی درست و چه کسی نادرست گفته است. در این صورت این پژوهش، پژوهش جامعی می‌شود.

در این زمینه می‌توانیم از این روایت نورانی رسول اکرم صلی الله علیه و آله هم بهره ببریم: «إِنَّ دِینَ اللهِ لَن یَنصُرَهُ إلَّا مَن حاطَهُ مِن جَمیعِ جَوانِبِهِ»؛[5] در پژوهش‌های دینی اگر انسان بخواهد به یاری دین بیاید، تا با پژوهش‌های دینی خودش احاطۀ به آن موضوع پیدا نکند، نمی‌تواند یار و یاور دین و کمک حال دین و همه سونگر و جامع نگر باشد؛ باید همۀ ابعاد یک مسئله را ملاحظه کند و بعد وارد اظهار نظر شود.

ادامه »

مناقب امام على عليه السلام از زبان امام حسين عليه السلام

معاويه در صدد بود كه وليعهدى يزيد را بين مردم استحكام بخشد؛ از اينرو از هر فرصتى جهت گرفتن بيعت براى يزيد استفاده مى كرد.
وقتى امام حسين عليه السلام به مكه رفت ، مردان و زنان بنى هاشم و انصار و حتى با فرستادن نمايندگى ، تمام افراد حاضر از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را در مكه گرد آورد تا مسائل سياسى جامعه اسلامى را به مسلمانان گوشزد نمايد؛ از اينرو حضرت به پا خاست و فرمود:
آنچه را اين سركش عصيانگر نسبت به ما و شيعيانمان انجام داده ، مى دانيد؛ از شما مى خواهم كه اگر گرفتارم راست باشد، تصديق و گرنه ، تكذيبم كنيد؛ از شما مى خواهم كه بخاطر خداى متعال و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و قرابت من با پيامبرتان ، سخنان مرا گوش داده و نوشته و در ديار خود به مسلمانان و افراد مورد وثوق ابلاغ كنيد.
ايشان را به حق ما كه مى دانيد دعوت كنيد؛ به يقين من از نابودى و اضمحلال اين امر (خلافت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ) و حق الهى ترسانم ؛ خداوند تمام كننده نور خود است ؛ گر چه كفار را ناپسند آيد.
شما را به خدا، آيا مى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بين خود و على بن ابيطالب پيوند برادرى بست و فرمود: تو برادر من و من برادر تو در دنيا و آخرت هستيم
.
همگى تاءييد كردند و امام حسين عليه السلام ادامه داد:
شما را به خدا، آيا مى دانيد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم زمينى را خريد و مسجد و ده منزل در آن بنا فرمود كه خانه على عليه السلام را بين آنها قرار داد و تمام درهاى ورودى به مسجد، غير از در خانه على را بست و فرمود: من به اختيار خود اين كار را نكردم بلكه خداوند متعال مرا دستور داد كه درهاى منازل را بسته و در خانه على به مسجد گشوده باشد. و همچنين جز على همه مسلمانان را از خوابيدن در مسجد باز داشت و در مسجد فرزندانى براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام متولد شدند؟
همه پذيرفته و امام حسين عليه السلام فرمود:
شما را به خدا، آيا مى دانيد كه عمر بن خطاب رخنه اى در ديوار خانه اش ‍ كه رو به مسجد بود، ايجاد كرد و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را منع فرمود و سپس در خطبه ايى اظهار داشت : خداوند مرا دستور داد تا مسجد پاكى كه غير از خود و برادرم و فرزندانش ، كسى آنجا مسكن نگزيند، بنا كنم .؟
همگى قبول نموده و حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمود:
شما را به خدا، آيا مى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روز غدير خم ولايت على بن ابيطالب را به آواى بلند ابلاغ فرمود و از مردم خواست كه حاضران به غايبان اطلاع دهند؟.
همگى تاءييد نموده و امام حسين عليه السلام فرمود:
شما را به خدا، آيا مى دانيد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در جنگ تبوك فرمود: تو (على ) براى من به منزله هارون براى موسى مى باشى و تو ولى هر مؤ منى بعد از من هستى ؟.
همگى قبول كرده و حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمود:
شما را به خدا، آيا مى دانيد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مباهله جز على و فاطمه و دو فرزندشان ، كسى را نياورد؟.
همگى اعتراف كرده و امام حسين عليه السلام فرمود:
شما را به خدا، آيا مى دانيد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پرچم را روز خيبر به على داد و فرمود: پرچم مسلمانان را به شخصى كه محبوب خدا و رسول خدا بوده و او نيز خدا و رسولش را دوست مى دارد و از ميدان نبرد فرار نمى كند و خداوند به دست او فتح و پيروزى را نصيب ما مى كند، مى دهم .؟
همگى اقرار نموده و حضرت عليه السلام ادامه يابد:
شما را به خدا، آيا مى دانيد با هر سختى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مواجه مى شد، به جهت اطمينانى كه به على داشت ، او را براى حل مشكل روانه مى ساخت و هيچ وقت على را به نام صدا نزد؛ بلكه با عنوان برادر خطاب مى نمود؟
همگى پذيرفته و امام حسين عليه السلام ادامه داد:
آيا مى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على را براى ابلاغ سوره برائت اعزام فرمود و گفت : دين مرا جز خودم و يا شخصى كه از من باشد، تبليغ نمى كند.؟
همگى قبول كرده و حضرت ادامه داد:
آيا مى دانيد كه بين على و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هر روز و شبى ديدار خصوصى برقرار بود و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مطالبى را به او بيان مى فرمود؟
همگى پذيرفته و امام حسين عليه السلام فرمود:
آيا مى دانيد كه وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به فاطمه عليها السلام فرمود: ترا به همسرى بهترين اهل بيتم ، پيشترين ايشان در اسلام و حليم ترين و عالم ترين ايشان در آوردم ، على را به جعفر و حمزه برترى داد؟
همگى اقرار كرده و حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمود:
آيا مى دانيد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من برترين فرزند آدم و على ، برادرم ، سرور عرب و فاطمه ، سرور بانوان بهشتى و حسن و حسين ، دو فرزند من ، دو آقاى جوانان اهل بهشتند؟
همگى اعتراف كرده و امام عليه السلام ادامه داد:
آيا مى دانيد كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم على را دستور داد تا او را غسل دهد و فرمود كه جبرئيل او را در اين كار يارى مى كند؟
همگى تاءييد كرده و امام حسين عليه السلام اظهار داشت
:
آيا رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در آخرين خطبه خود نفرمود: بطور يقين بين شما دو چيز گرانبها، كتاب خدا و اهل بيتم ، را قرار دادم ؛ پس ‍ به اين دو تمسك كنيد تا هرگز گمراه نشويد؟
همگى تاءييد كرده و حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمود:
شما را به خدا، مگر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نفرمود: اظهار دوستى با من بدون حب على در دل دروغ است ؛ كسى كه على را دشمن دارد، دوست من نيست . شخصى پرسيد: چطور مى شود اى رسول خدا حضرت فرمود: زيرا على از من است و من از اويم ؛ هر كه او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كه مرا دوست بدارد، خدا را دوست دارد. كسى كه با على دشمنى كند، مرا دشمن داشته و هر كه مرا دشمن دارد، با خدا دشمن است .؟
همه قبول كرده و گفتند:
آرى ؛ به خدا، تمام اينها را از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيديم .
و سپس آرام آرام پراكنده شدند
كتاب سليم بن قيس /206 و بحار الانوار 33/186 - 182. به نقل از کتاب قصه های امام حسین علیه

دلم فقط کربلا میخواد

چقدر کسی که روز اربعین تو، در کربلای تو نیست غریبه

به دل سوخته و پرحسرت ما هم نگاه کن

متن ادبی درباره اربعین حسینی

از پرهاى سوخته و خیمه هاى خاکستر، چهل روز مى گذرد؛ از شانه هاى بى تکیه گاه و چشم هاى به خون نشسته، از لحظاتى که سیلى مى وزید و صحرا در عطشى طولانى، ثانیه هایش را به مرگ مى بخشید.

حالا چهل روز است که مرثیه هامان را در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم.
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى».
از شام تا کربلا
از کربلا تا شام، حکایت سرهاى جسور شماست که شمشیرها را به خاک افکند.
من از روایت خونابه و خنجر مى آیم؛ از شعله هاى به دامن نشسته و فریادهاى بى یاورى.
امروز، اربعین خورشید است. نگاه کن چگونه پرندگان، بر شاخه هاى درختان روضه مى خوانند؛ چگونه ابرها، فشرده فراقى عظیم، پهنه زمین را مى بارند!
رفته اید و پس از شما، جاده ها، اسیر زمستانى همیشگى اند. پرواز ناگهان شما آتشى است که هرگز فرو نمى نشیند.
زخم عاشورا همیشه تازه است
پاییز را دیده اى، چگونه نوباوگان تابستان را به زمین مى ریزد و سر و روى جهان را به زردى مى نشاند؟! اکنون دیرى است که پروانه هاى هاشمى مان را شعله هایى یزیدى، بر تپه هاى خاکستر فرو ریخته اند.
دیرى است که گیسوان کودکى رقیه را بادهاى یغماگر، با خویش برده اند.
زمین، پاییزش را از یاد مى برد، اما زخم عمیق عاشورا را هرگز.
سال ها مى گذرد و ما همچنان سوگ کبوترانى آزاده را بر سینه مى کوبیم.
اربعین لاله ها
نزهت بادى
بشیر!
وقتى به مدینه النبى رسیدیم، مبادا کسى جلوى قافله اسراى کربلا، گوسفندى را سر ببرد! این کاروان، از سفر چهل روزه با سرهاى بریده بر بالاى نى مى آید.
نگذار هیچ لاله اى را در رثاى شهدایمان پرپر کنند! سراسر خاک کربلا، پر بود از گلبرگ هاى خونین و پاره اى که از هر سو مرا صدا مى زدند: «أخَىَّ اخَّى».
اجازه نده کسى بر سر و رویش خاک بریزد؛ هنوز باد، گرد و خاک کوچه هاى کوفه و شام را از سر و روى زنان و کودکان عزادار نربوده است.
این صورت هاى کبود و دست هاى سوخته، نیازى به گلاب افشانى ندارند؛ هنوز اربعین گل هایى که با تشنه کامى بر خاک و خون افتادند، نگذشته است.
بگو پاى برهنه به استقبالمان نیایند؛ این کاروان پر است از کودکانى که پاى پرآبله دارند.
سفارش کن شهر را شلوغ نکنند و دور و برمان را نگیرند، ما از ازدحام نگاه هاى نامحرم و بیگانه بازگشته ایم.
بگذار آسوده ات کنم بشیر!
دل زینب علیهاالسلام براى خلوت مزار جدش پر مى کشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه و سجاد علیه السلام و این کاروان داغدار، پیراهن کهنه و خونین حسین علیه السلام را بر سر و روى خویش بنهد و گریه هاى فرو خورده چهل روزه اش را یک سره رها سازد.