موضوع: "اعیاد"

بهمن همیشه در راه

وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش تو می رسد. گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار و تذکر و بیداری . بهمن که از راه می رسدشهیدان پیمان نامه ی خونین شهادت را برای تجدید امضای تک تک ما می آورند تا فراموش نکنیم که باغبان لاله ها امام مهربان بود و سایبان لحظه ها، نگاهش هنوز هم نگران باغمان است. هر بهمن امام است که دوباره بر بال ملائک به دیدارمان می آید و کوچه های باغمان را پر از نسترن و نیلوفر می نماید. گام هایش همه جا یاس می کارد و گل محمدی به خانه ها هدیه می کند.

بهمن همیشه در راه است.

فرارسیدن ایام مبارک فجر طلیعه ی آزادی ملت و محو استبداد و واپس راندن استعمار، بر ملت بزرگ ایران مبارک باد.

قرعه هفت فضیلت به نام امیرالمومنین علیه السلام در ذیحجه

فضائل هفتگانه حضرت علی (علیه السلام):

1. ( 19ذی حجه ) ازدواج با حضرت فاطمه (سلام ا… علیها).

2. ایراد خطبه خلافت و طرح برنامه حکومتی اسلام.

3. بخشش انگشتری در رکوع نماز و نزول آیه ولایت.

4. حدیث شریف بساط (سیر فضائی با جمعی از اصحاب).

5. عقد اخوت و پیمان برادری با رسول گرامی (ص).

6.مباهله، و نامیدن خداوند، آن حضرت را نفس و جان پیغمبر (ص).

7.( 25ذی حجه) نزول سوره هل اتی در شأن حضرتش.

باده جاودانه از خم غدیر خم

ولایت نه تنها درمان درد و چاره بی چارگان و مشکل گشای دردمندان و نور عظیم و نعیم لایزالی است، بلکه مکمل رسالت و لازم و ملزوم نبوت است یعنی ولایت بی رسالت و رسالت بی ولایت ناقص است و هر دو مکمل یکدیگرند . این را ما ادعا نمی کنیم که خداوند به صراحت بیان می دارد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس; ای رسول! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، به مردم برسان که اگر نکنی رسالتش را ابلاغ نکرده ای و همانا خداوند تو را از (شر و کید) مردم نگه خواهد داشت .

و آن گاه که رسول خدا پیام ولایت را از سوی پروردگار به مردم ابلاغ کردو در میعادگاه غدیر، ولایت علی را با آن مقدمات و تشریفات تثبیت نمود و مردم را به بیعت با او واداشت، آنجا بود که خدایش فرمود: اکنون رسالتت را به پایان رساندی .

و امروز که روز غدیر خم است، دین تکمیل شد ونعمت خدا بر شما کامل گردید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» .

البته حضرت رسول پیوسته در مناسبتهای گوناگون، امامت و خلافت علی را به مردم گوشزد کرده و بر آن تکیه نموده ولی برای این امر بسیار مهم و سرنوشت ساز - که سرنوشت امت اسلام به آن گره خورده - لازم بود اعلام عمومی شود و در جایی که تمام مسلمانان گرد هم آمده اند - و چه بهتر از دوران حج و برپایی کنگره عمومی اسلام - این مطلب را به آنان برساند، از این روی در آخرین سال زندگی و در حجة الوداع که مردم با آن حضرت از زیارت خانه خدا باز می گشتند و پیاده و سواره اطراف رکاب مقدس رسول الله را گرفته بودند (که طبق برخی روایات بیش از یکصد هزار نفر به آن حضرت پیوسته بودند) در روز هیجدهم ذی حجة الحرام و در سرزمین مشهور غدیر خم این امر به مردم ابلاغ شد .

دستور ایست صادر می شود . فرمان الهی توسط جبرئیل امین نازل می گردد: ای فرستاده خدا! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را انجام ندهی رسالتش را انجام نداده ای و خداوند تو را از شر مردم نگه خواهد داشت .

بی گمان منظور از تبلیغ، رساندن تمام احکام و تعالیم مقدس اسلام نیست، زیرا در آن صورت جمله تهدید بی معنی خواهد بود و دیگر فرقی میان شرط و جزا باقی نخواهند ماند . از این روی قطعا منظور از تبلیغ، مطلب بسیار با اهمیتی است که پایه دین بر آن استوار است و تمام احکام را در بر می گیرد و این امر چیزی جز تعیین و نصب پیشوایی برای مسلمانان در آینده (و پس از رحلت پیامبر) نخواهد بود .

و اما جمله «والله یعصمک من الناس » اشاره به این است که تعیین خلیفه و جانشین حقدهای درونی و کینه های پیشین و رشکهای جاهلیت را برخواهد انگیخت و برخی را به سوء ظن و یا واکنش خواهد واداشت، زیرا امیرالمؤمنین علیه السلام کسی بود که در جنگها و غزوه ها پدران و نیاکان بسیاری از اصحاب را با ذوالفقارش به درک فرستاده و گردنکشان را به خاک خواری کشانده بود و بسیاری از آنان تنها از روی ترس یا به خاطر مصالح و منافع شخصی و مادی یا به طمع جاه و مقام به اسلام گرویده بودند و هرگز ایمان در قلبهایشان راه پیدا نکرده بود و بدون شک پیامبر (ص) می هراسید که چنین امری پیامدهای خطرناک و غیر قابل پیش بینی در بر خواهد داشت، لذا خداوند با این جمله کوتاه و رسا او را مطمئن می سازد که از شر و کید بدخواهان نگهش خواهد داشت .

به هر حال رسول خدا دستور داد که در آن نقطه (که نقطه عطف تاریخ شد) فرود آیند و فرمان صادر کرد که از جهاز شتران منبری را آماده سازند تا مطلب بسیار مهمی را اعلام فرماید . همه به فکر فرو رفته بودند که چه خبر است؟ ! در این گرمای سوزان که مردم برای فرار از دمای بالا، خود را در سایه شتران نگه داشته و لباسها را زیر پای خود می کشند تا از این شن و ریگهای تفتیده دور شوند، در این شرایط رهبر بزرگ اسلام چه می خواهد به مردم ابلاغ کند؟ همه به انتظار سخنان دلربای پیامبر نشسته اند و لحظه شماری می کنند که زبان گویای حضرتش باز شود و در گرانبها در فضای غدیر پخش گردد .


ریشه ها و نتایج تکبر

در سیره تربیتی امام هادی علیه السلام برای تربیت نفوس و زدودن صفات ناپسند از وجود آدمی به زمینهها و ریشه های خودپسندی اشاره شده است. آن حضرت می‌فرماید: «مَنْ اَمِنَ مَکْرَ اللَّهِ وَ أَلِیمَ أَخْذِهِ تَکَبَّرَ حَتَّی یَحِلَّ بِهِ قَضَاوُهُ وَ نَافِذُ أَمْرِهِ وَ مَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ هَانَتْ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَلَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ؛هر کس از مکر و مؤاخذه دردناک خداوند، خود را در امان احساس کند، تکبر می‌ورزد تا اینکه با قضا و تقدیر خداوند مواجه گردد؛ اما انسانی که بر دلیل روشنی از پروردگارش دست یافته است، مصیبتهای دنیا بر او سخت نخواهد بود؛ گرچه قطعه قطعه شده و [اجزاء بدنش] پراکنده شود.»

طبق این رهنمودِ ارزشمند، هر شخصی در راه رسیدن به تکامل و مقام والای انسانیت لازم است که هرگز از وجود خداوند متعال و محاسبه و مؤاخذه اش غفلت نکند. غفلت از خداوند و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار می‌کند و در حقیقت از خدا فراموشی به خود فراموشی تنزل یافته، هدف خود را در زندگی گم می‌کند. چنین فرد غافلی از خود هرگز نمی‌پرسد که:

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم

اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهی قرار دهد و از نسیم رحمت حق بهره ور گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنیوی مغلوب نمی‌گردد؛ چرا که به پشتوانه ای قوی همچون نیروی حق تکیه زده و در حصاری محکم پناه گرفته است.

بنابراین، ریشه مهم لغزشها، خطاها و آلوده شدن به صفات ناپسند، همان غفلت از خداوند و خود فراموشی است که اشخاص را از رسیدن به اهداف والای انسانی باز می‌دارد.

امام دهم علیه السلام در روایتی دیگر به عواقب زیانبار صفت ناپسند تکبر اشاره کرده و در این مورد هشدار داده و فرموده است: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛ هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد.»

صفت تکبر انسان را نه تنها در معرض خشم مردم، بلکه مورد غضب خداوند نیز قرار می‌دهد که در قرآن فرمود: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»؛ «خداوند گردنکشان [و متکبران] را دوست ندارد.»

امام هادی(ع):

هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد

عذاب جهنم و محرومیت از الطاف الهی از دیگر رهاوردهای تکبر است.

خویشتن را بزرگ می‌بینی؟ راست گفتند یک دو بیند لوچ

در روایت آمده است که روزی حضرت سلیمان بن داود علیهماالسلام امر کرد که تمام پرندگان و انس و جن به همراه او بیرون آمده، در بساط شگفت انگیز سلیمان علیه السلام جای گیرند. دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنیان با او بودند. بساط او به قدری بلند شد که صدای تسبیح ملائکه را در آسمانها شنید. سپس بساط او آن قدر پایین آمد که کف پایش به دریا رسید. در آن حال، ندایی آسمانی به اصحاب سلیمان علیه السلام گفت: اگر در دل فرمانروای شما (سلیمان علیه السلام) ذره ای تکبر بود، بیشتر از آنچه بلند کرده اند، او را به زمین فرو می‌بردند.

ز خاک آفریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک

تواضع سر رفعت افرازدت تکبر به خاک اندر اندازدت

دهه کرامت

دهه کرامت، دهه اول ماه ذی‌العقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه (علیهااالسلام) و پایانش با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسی‌الرضا(علیه السلام) می‌باشد. این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.

مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است.

مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهما‌السلام) سابقه ندارد.

دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان والامقام و گرانقدر جهان می‌باشد.
تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است.

دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که می‌توانند رهبری دل‌های صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهده‌دار بشوند.

دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (سلام‌الله علیهما‌السلام) است.


حوریان، تمام شهر را آذین بسته‏اند با گل مریم

فرا رسیدن اعیاد شعبانیه، ولادت اسوه های ایثار، قدرت و پایداری، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و امام سجاد (ع)، بر همه ی مسلمانان مبارک باد.


ای حاصل پیوند دو دریای بیکران! ای سرور جوانان‌بهشت! زمین حق دارد برای در آغوش‌ گرفتنت، دستانش بلرزد و پاهایش سُست شود. رواست که تن‌‌پوشت، پرنیان پر جبرئیل باشد و کامت را از شیره‌ی جان رسول برگیرند، خوش آمدی…
بوی بهار می‏آید از دامان دو فاطمه علیهماالسلام. بوی ریحانه هستی و گل یاس. حوریان، تمام شهر را آذین بسته‏اند با گل مریم. عرش‏نشینان همه به یُمن آمدنش، میهمان علی و فاطمه‏اند. فوج فوج ملائک می‏آیند و طواف می‏کنند گرد شمع وجودشان…


شب سوم چو رسید از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود که خورشیدِ جمال پسرِ فاطمه یکباره درخشید، ادب بین که شب چارم شعبان، پی آن ماهِ فروزنده عیان گشت ز بـرج شـرف و غیـرت و ایثار، بـه بیت علـی آن حجت دادار، مهِ ام‌ِبنین، حضرت عبـاس علمـدار…
حضرت عباس بن علی علیهماالسّلام دل و اندیشه همگان را مسخّر خود کرد و براى آزادگان در همه جا و هر زمان سرودى جاودانه گشت؛ زیرا براى برادرش دست به فداکارى بزرگى زد، برادرى که در برابر ظلم و طغیان خروشید و براى مسلمانان عزت جاودانه و عظمتى همیشگى، به ارمغان گذاشت.



خطبه پيامبر (ص) در عقد حضرت زهرا (س)

الحمدلله المحمود بنعمته المعبود بقدرته، المطاع لسلطانه، المرعوب من عذابه المرغوب اليه فيما عنده النافذ امره فى سمائه و ارضه، الذى خلق الخلق بقدرته و ميزهم بحكمته و احكمهم بعزته، و اعزهم بدينه و اكرمهم بنبيه محمد ثم ان الله عز و جل قد جعل المصاهره نسبا لاحقا و امرا مفترضا نسخ بها الاثام و اوشح بها الارحام و الزمها الانام فقال عز و جل و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا فامر الله يجرى قضائه و قضائه يجرى الى قدره و قدره يجرى الى اجله فلكل قضاء قدر، و لكل اجل كتاب يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام‏الكتاب.
ثم ان الله تعالى امرنى ان ازوج فاطمه من على و قد زوجته على اربعماه مثقال فضه، ارضيت يا على؟ فقال على: رضيت عن الله و عن رسوله، فقال (ص) جمع الله شملكما و اسعد جدكما و بارك عليكما و اخرج منكما كثيراً طيباً.

سپاس خداوندى را سزاوار است كه بندگان را به نعمت عبوديت مقرب داشت و به قدرت اطاعت مكرم فرمود و به سلطنت و صولت مطيع و منقاد ساخت و به عذاب و نعمت بيمناك فرمود خدايى كه امرش در آسمانها و زمين نافذ است، خداوندى كه موجودات را به قدرت خود آفريد، و به حكمت خود از هم متمايز و مشخص فرمود و به عزت ايمان رشته شخصيت آنها را مستحكم و به دين و فضيلت گرامى داشت و به نبوت محمد (ص) بر آنها منت نهاد.
آن خدايى كه مصاهرت و دامادى را سبب خويشاوندى قرار داد و بدين وسيله افراد و اقوام را به هم ملحق فرموده و الفت داد و امر فرمود اين فريضه را همه اطاعت كنند و از سنت‏هاى خداوندى خويش قرار داد و با اين دستور، آثار بت‏پرستى را محو و معدوم كرد و ارحام مادران را به ازدواج و دامادى زينت داد و مردم را به اين دستور و اجراى آن ملزم كرد.
آنگاه فرمود: خداوند عزوجل آن خالقى است كه بشر را از آب خلق فرمود و ميانشان سبب و نسب قرار داد و پروردگارت توانا است.
پس فرمان خداست كه قضايش را اجرا مى‏كند، و قضاى او است كه بر قدرش جارى مى‏گردد و قدرش به سوى اجلى روانه مى‏شود و براى هر اجلى كتابى است با اين همه اختيار كل به طور مطلق در دست او است آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‏كند و نزد او است ام‏الكتاب (لوح محفوظ) سپس فرمود: پروردگار عالم مرا امر كرد كه تزويج كنم فاطمه را به على، و هم‏اكنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه را به عقد ازدواج على درآوردم به مهر چهارصد مثقال نقره.
آنگاه رو كرد به على عليه‏السلام و فرمود: يا على آيا راضى هستى؟ على عليه‏السلام از جاى خود برخاست گفت: از خدا راضى و از رسول او خشنودم. پس از آن رسول خدا (ص) در حق آنها دعا كرد و گفت: خداوند مشكلات شما را برطرف نمايد. و شما را خوشبخت كرده و سعادتمند گرداند، و بر شما مبارك باد اين ازدواج با ميمنت، و فرزندان پاك و پاكيزه از شما به عمل آيد. آنگاه از منبر بزير آمد و فرمود: انما انا بشر مثلكم اتزوج فيكم و ازوجكم الا فاطمه فان تزويجها من السماء خطبة
من يك نفر همانند شما هستم به شما زن مى‏دهم و از شما زن میگيرم جز فاطمه كه تزويج او در آسمان انجام گرفته است.

شب عروسی ماه و خورشید

آسمان، جلوی قدم‏هایتان دامن می‏گسترد. ابرها در پیرهن باد می‏رقصند و بر سرتان سایه می‏بارند. باران‏های شادمانه، تن خاک را می‏بوسند. نسیم، دیوارهای کوچه را غرق بوسه می‏کند. قدم‏هایتان، زیباترین آهنگ‏ها را در گوش خاک آواز می‏کنند لبخندها آغاز می‏شوند و کبوترها شاعر. امشب شب عروسی ماه و خورشید است. ستاره‏ها کِل می‏کشند و زهره دف می‏زند.
لبخند که می‏زنید…
چقدر خوب است این روزهای در کنار هم بودن! این ثانیه‏هایی که شما در کنار هم قدم می‏زنید حتی خوب‏تر از بهشت است. دست که در دست هم می‏گذارید، عطر بهار نارنج، شب را دیوانه می‏کند. لبخند که می‏زنید، سیب‏ها و یاس‏ها شکوفه می‏دهند. نسیمی نیست که شما را بهتر از سیب‏ها و یاس‏ها نشناسد.
شب پیوند دو نیمه سیب
امشب، آب‏ها بهتر از تمام آبشارها، لبخندهای شادمانه شما را زمزمه می‏کنند. پرستوها، بهار را به خانه شما به ارمغان می‏آورند؛ با روزهایی که آرزوی دیدن شما را در کنار هم دارند.
امشب، تنها شبی است که زمین، یکی از آرام‏ترین خواب‏هایش را خواهد دید. امشب زمین، عطر لبخند را خواهد فهمید خوب می‏دانی که امشب را هیچ‏گاه زمین از یاد نخواهد برد. امشب، شبی است که دو نیمه سیب با هم پیوند می‏خورند تا گونه‏های زمین از شوق، گل بیاندازند. آسمان، تنها سقفی است که این همه شادی را تاب می‏آورد. کوچه در آستانه آمدنتان ایستاده است به شوق.
تبریک فرشته‏ها
روزهای با هم بودن خوب است؛ خوب‏تر از همه روزهایی که لبریز از رویا آمده‏اند و رفته‏اند.
فردا کوه‏ها می‏ایستند تا خورشید از لبخندهایتان سر بزند و بر شانه‏هایشان سرازیر شود. فردا همه فرشته‏ها، این پیوند مبارک را به شما تبریک خواهند گفت. تمام کائنات، به شما رشک می‏برد. فردا که خداوند به شما سلام خواهد کرد.
با اولین لبخندی که به هم می‏زنید، آینه‏ها شکل می‏گیرند و علی علیه‏السلام و فاطمه علیهاالسلام ، زیباترین لبخندی می‏شوند که برای همیشه در ذهن آینه‏ها باقی خواهند ماند.

...و بخوان به نوای امَّن یُجیب، سرود آمدنت را

آمدنت تمام غنچه های ناشکفته ی عالم را شکوفا میکند.
گل نرجس!
بیا که نرگسهای عالم، چشم به راه آمدنت هستند.
بیا که چون ترنّم ابرهای نوبهار، وصف تو،

دلهای گداخته را غرقه در خنکای اشتیاق کرده است.

گویی شمیمی است از بهشت.
جوان های بر لبان باد صبا رسته است که هنوز غنچه نکرده،

طراوت گلبرگ هایش را استشمام میکنم.
میدانی چرا گلها و ریحانه ای پهن دشتِ انتظار،

این بار عطری شگفت می افشانند؟
آنها خرقه از خاکی ستانیده اند که تو در آن خرامیده ای.
بدان که این بار ترانه ای نمی سرایم که به هر بیت آن،

جمال یار تمنّا کنم و وصال دیّار!
روایت من عطش ذرّه ذرّه ی هستی است…
روایت من شِکوِه نیست،

اما تو را به خدا!

بگو چه شراری است در این شیدایی حزن انگیز،

که نه فرارش میسر است و نه قرار در حصارش؟
چه شراری است چنین جانسوز؟
عقده ی دل است که به دست تو باز میشود…
تمام کرانه های غریب گواهند،

هر بار که مغربی سر رسید،

آفتاب شفق بارش به امید طلوع تو غروب کرد.
و
تو می آیی، نزدیک است ولی دور می پندارندش.
بیابیا و بشتاب بر التیام زخم های بی شمار که در دل داری،
و بخوان به نوای امَّن یُجیب، سرود آمدنت را.
من نیز دعا خواهم کرد،
دعا خواهم کرد،

گزیده ای از فرمایشات مقام معظم رهبری درباره اعتکاف

رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشيدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذکر، توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سياهى‌ها و تلخى‌ها از جان است. دعاى ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسيله‌اى است براى اين ‌که ما بتوانيم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشيم؛ سياهى‌ها، تاريکى‌ها و گرفتارى‌ها را از خود دور کنيم و خودمان را روشن سازيم. اين فرصت بزرگى است براى ما؛ به‌خصوص براى کسانى که توفيق پيدا مى‌کنند در اين ايام اعتکاف کنند.

خوشا به حالتان معتکفين عزيز. پديده‌ى اعتکاف يکى از رويش‌هاى انقلابى است. ما اول انقلاب اين چيزها را نداشتيم. اعتکاف هميشه بود. زمان جوانى ما وقتى ايام ماه رجب فرا مى‌رسيد، در مسجد امام قم -آن‌هم فقط قم؛ در مشهد من اصلا اعتکاف نديده بودم-، شايد پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتکاف مى‌کردند. اين پديده‌ى عمومى؛ اين ‌که ده‌ها هزار نفر در مراسم اعتکاف شرکت کنند، آن هم اغلب جوان، جزو رويش‌هاى انقلاب است. من يک وقت عرض کردم که انقلاب ما ريزش دارد، اما رويش هم دارد؛ رويش‌ها بر ريزش‌ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتکفين عزيز.

اعتکاف

توصيه‌ى من اين است که در اين سه روزى که شما در مسجد هستيد، تمرين مراقبت از خود بکنيد. حرف که مى‌زنيد، غذا که مى‌خوريد، معاشرت که مى‌کنيد، کتاب که مى‌خوانيد، فکر که مى‌کنيد، نقشه که براى آينده مى‌کشيد، در همه‌ى اين چيزها مراقب باشيد رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بداريد؛ تسليم هواى نفس نشويد. تمرين اين چيزها در اين سه روز مى‌تواند درسى باشد براى خود آن عزيزان و براى ماها که اين‌جا نشسته‌ايم و با غبطه نگاه مى‌کنيم به حال جوانان عزيزمان که در حال اعتکاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم ياد بدهيد.

 

جریان‌ غدیر‌ در ‌عرصه‌ هستی

دوباره صدای پای یک حادثه می‌آید، حادثه‌ای که رنگ و بوی دیگری دارد و از جهان دیگری حرف می‌زند

در زبانش سخن چون نور جاری است و انگار این حادثه تکرارناشدنی است؛ سخن از غدیر است و عید غدیر. عید الله‌اکبر، یوم‌العباده، عید اهل‌بیت محمد(ص)، یوم‌القیامه، اشرف‌الاعیاد، یوم عید شیعتنا، یوم نشر العَلَم، و… سخن از چنین روزی است. روزی که برای یک تاریخ کافی است تا به آن افتخار کند.

سخن از عید غدیر است. عیدی که درآن رسالت پیامبر به کمال می‌رسد و دین به منزل سرانجام. حکایتی نو سروده می‌شود و این حکایت تا ابد خواندنی است. بار دیگر مروری داریم بر غدیر و عیدی که چون چشمه‌ای جوشان در آفرینش جاری است.

اینک پیام غدیر به لطف امام غدیر بعد از 1400 سال به ما هم رسید و هنگامه آن رسیده که ما نیز همچون غدیریان آن زمان که با مولای خود دست بیعت دادند، با مولا و سرور و صاحب خود دست بیعت دهیم و صبحگاهان با سردادنِ سرود صبحگاهی دعای عهد، عهدی تازه با امام خود امضاء کنیم که پیوسته در رکاب آن حضرت قدم برداریم، تا شاید در میان دوستدارانش قرارمان دهد.

بیایید، هنوز هم خبری در راه است، هنوز هم ندایی از آن ‌سوی تاریخ مرا و تو را به سوی خویشتن می‌خواند و فریاد می‌زند که بیایید. هنوز این صدا درگوش تاریخ طنین‌انداز است و هنوز بوی حادثه می‌آید. از کمی آن‌طرف‌تر، کمی‌ آن‌طرف‌تر که ولوله‌ای ‌است و جوش و خروشی. همین حوالی که چندین قرن آن‌طرف‌تر است و نزدیک‌تر از آن است که فکرش را بکنی.

صدا هنوز طنین محکمی در خویش نهفته دارد و دارد با تمام تاریخ سخن می‌گوید. چیزی را می‌گوید که انگار حلقه اتصالی است بین نبود و بی‌پایانی؛ ازل تا ابد. می‌خواهد چیزی بگوید که تاریخ را از همین لحظه عوض کند و تو خوب که گوش کنی، خواهی شنید این ندای آسمانی را. دورتر نرو. نه او همین جاست. کافی است چند قدم این‌طرف‌تر بیایی.

صدا هنوز در حوالی تاریخ می‌پیچد و فریادی تو را و همه تاریخیان را به خویشتن می‌خواند. طنینش در فضا می‌پیچد و فریادی می‌شود بر پهنه آفرینش. می‌شنوی صدا را؟ ملکوتی‌ترین صداست، فریاد می‌زند که های! تاریخ! رفتگان را بگو برگردند و آنها که عقب‌ترند بگو خود را برسانند. کورها را بگو تا چشم وا کنند و کرها را بگو تا تمام کنند این نشنیدن را. بگو، برای همه بگو تا بیایند اینجا جمع شوند.

و صدا کمی آن‌سوتر می‌رود: شتران را بیاورید، جهازشان را بردارید و بلندایی بسازید تا همه بشنوند آنچه را که باید شنیده شود. وگرنه رسالتی ناتمام می‌ماند و این تحفه حجه‌الوداع نخواهد بود. رسالت باید تمام شود. و درست در همین لحظه است که جبرئیل از فراز تمامی روزگاران فریاد می‌زند: بلغ یا محمد، یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک….

داستان به نقطه اوجش رسیده است و قهرمانان قصه می‌آیند تا فرازی دیگر را آغاز کنند. جهازها را روی هم می‌گذارند، رفتگان عقب‌تر می‌آیند و ماندگان، خود را می‌رسانند. دورترها، نزدیک می‌شوند و سایه‌ای از خورشید روزگاران، بر روی سر تاریخ قرار می‌گیرد.

حالا همه آمده‌اند. همهمه پشت همهمه، اشتیاق از پی اشتیاق، سوال‌های بی‌پاسخ در هم گره می‌خورند و می‌خواهند تا سر دربیاورند از آنچه که رسالت رسول را تمام می‌کند و بی‌آن رسالتی ناتمام خواهد داشت.

جبرئیل مدام در خروش است. هنوز این همه واقعه جریان دارد و تو خوب که نگاه کنی، سیل خروشان جماعتی را می‌بینی که می‌آیند تا چیزی را بشنوند، چیزی که اوج ماجرای آفرینش است و قهرمانان قصه آمده‌اند تا فرازی دیگر شروع کنند.

داستان اما از پیش هم ماجرایی داشت. آنجا که او فرموده بود: پس هر آن‌کس که استطاعت و توانایی دارد، برای انجام مناسک حج به کاروان رسول‌الله بپیوندد. امروز هم آنها که استطاعت درک و فهم دارند دوباره نگاهی به این حوالی بیاندازند. حماسه‌ای دوباره خلق می‌شود و ناگهان نوری مقدس خود را از صفحه خاک بالاتر می‌کشد.

همه جمع می‌شوند و نماز ظهر به امامت نور برپا می‌شود… جهاز شتران را بالا می‌رود و تو نگاه می‌کنی و می‌بینی و می‌خواهی بدانی و در پی آنی که او چه خواهد گفت و از این نور، کدام حادثه خواهد بارید. سکوت شکسته می‌شود و لب‌ها به نام آفریدگار مهربان هستی، می‌شکند: ایها الناس انى قد نبانى اللطیف الخبیر…

اى مردم، بخشنده نعمت‏ها و آگاه به دقایق خلقت ‏به من خبر داد که هر پیامبرى نصف پیامبر قبلى خویش عمر کرده است و من گمان دارم که به‌زودى باید دعوت خداى را اجابت کنم. همانا من و شما همگى مسئولیم. آیا من رسالتم را به شما نرسانده‏ام؟!

و تصدیق‌ها مدام از پی هم می‌آیند…و دوباره آن نور از فراز همه فریادش رساتر می‌شود: آیا شما بر اینکه خداوند تنها معبود است، جز او معبودى نیست، محمد بنده و پیامبر اوست و بهشت و دوزخ و برانگیخته شدن بعد از مرگ امرى حتمى است، شهادت ‏ندادید؟ و دوباره لب‌ها به اقرار باز می‌شوند: آنچه فرمودى مورد گواهى و اقرار ماست.

و نور از آسمان و از رسالتی حرف می‌زند که بارش بر دوش او سنگین است و باید به تمام مردم و به تمامی تاریخ ابلاغ کند. و این همان لحظه باشکوه است. دست در دست کسی می‌پیچد و او را به بالا می‌کشد و این صحنه را تمام آفرینش به نظاره ایستاده‌اند. دوباره و ناگهان لب‌ها به حرف‌هایی از جنس نور باز می‌شوند: بارالها، خود بر تصدیق اینان گواه باش…

اى مردم، خداوند ولى و سرپرست و اختیاردار من است و من بر شما و همه مؤمنان ولایت دارم. آگاه باشید، هر کسى که من ولى او بودم، على‌ابن‏ابیطالب(علیه السلام) مولاى او خواهد بود. پروردگارا، هر کس او را دوست دارد، دوست ‏بدار و هر کس با وى دشمنى کند، دشمن بدار.

صدا پیچید و در تاریخ گره خورد و ابدیتی شد در این روزگار فانی. برکه‌ای در کنار، حالا مشتاق‌تر از همیشه می‌جوشد و می‌خروشد. و برکه هم می‌خواهد چیزی بگوید. می‌خواهد فریادی بزند و می‌زند، که: حالا من برکه نیستم، اقیانوسم که از ازل سرچشمه می‌گیرم و به ابدیت می‌رسم.

من برکه‌ای خالی از هیچ نیستم. دریای ناتمام روزگارم. من برکه نیستم… من تمام هستی‌ام و نقطه آغاز هستی که همه چیز از من آغاز می‌شود و به من می‌رسد. من برکه نیستم. من غدیرم. من غدیرخمم.

بیا خوب گوش کنیم تا دوباره حدیث غدیر را بشنویم. بیا گوش کنیم تا مبادا همین چند روز دیگر این حادثه را فراموش کنیم و تازه از رحلت نور نگذشته، که شورای سقیفه تشکیل دهیم و….

آری، غدیر دریای جاری در تمام هستی‌ است و این دریا هیچ‌گاه از جوش و خروش بازنخواهد ایستاد. حر‌فه‌های بسیاری برای تاریخ دارد و هر که خوب گوش بسپارد، می‌تواند صدایش را بشنود. عشق در غدیر معنا می‌شود، بار رسالت نبوی تمام انبیا به سرمنزل مقصود می‌رسد، داستان به نقطه اوج می‌رسد و لحظه‌ای باشکوه، خود را از بلندای هستی نمایان می‌کند.

روز باشکوه را می‌گویم، روز عاشقی، روز پیوند گذشته و آینده، روز اکمال دین، روز سرافرازی انسان، روز فخر بشر به خویشتن و روز غدیر خم.

انتظار یعنی : از زبان رهبر معظم ایران اسلامی ( دامه برکاته )

انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب، که مسلّم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا، حضرت حجت بن الحسن، مهدی صاحب زمان(ع) تحقق پیدا خواهد کرد. باید خود را به عنوان یک سرباز، به عنوان انسانی که حاضر است برای آنچنان شرائطی مجاهدت کند، آماده کنیم. انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجهة همت خود نکند، صرفاً دل خوش کند به اینکه ما منتظر امام زمان(ع) هستیم.

سلام بر مبعث

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

سلام بر مبعث، بهاری‏ترین فصل گیتی!
سلام بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت!
سلام بر مبعث؛ نوید تزکیه انسان‏های شایسته از زشتی‏ها.
سلام بر مبعث؛ روزی که گل‏های ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد!
سلام بر مبعث، نوید وحدت حق‏ طلبان جهان از خاستگاه وحی!
سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک!
سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزش‏ها در صحنه حیات بشر!
سلام بر مبعث، جشن بزرگ ستم‏دیدگان و بی‏ یاوران!
سلام بر مبعث، جاری کننده چشمه ایمان و عدالت در کویر خشک زمین!
سلام بر مبعث، پایه‏ گذار حکومت صالحان در عرصه خاک!


اهالي رجب

اهالي رجب، مردان و زنان با ايماني‏اند که آرزويي جز وصال يار ندارند و اشتياقي غير از ديدارْ در آن‏ها نيست. ذکرشان اللّه‏، کارشان لِلّه و هدفشان کسب خشنودي پروردگار است. «رجبيّون» قصدي جز رضوان الهي ندارند. بهشتِ آنان توجه محبوب است و دوزخشانْ حرمان ياد او. آن‏گاه که يارشان به اشک شوقي آن‏ها را مي‏نوازد، برايشان از آن‏چه در دنياست بهتر و خوش‏گوارتر است. هر کس توشه‏اي از سفره رجب برمي‏دارد و در خانه تکاني آن، همه مي‏کوشند تا غباري بر گرد جان باقي نگذارند.
عقده دل وانما، ماه رجب مي‏رسد
هلهله کن عاکفا، ماه طرب مي‏رسد
آفتاب رجب، گرمي‏بخش دل‏هاي اهالي آن است و مهتابشْ نوازش‏دهنده ديدگان نجواکنندگان و ستاره‏هاي آن، آيات تفکر و تأمل انديشمندان است.

ماه رجب ، طليعه انس

رجب، ماهي است که در آنْ بندگان و مؤمنان و ره‏پويان، خود را براي شرکت در مهماني بزرگ خداوند آماده مي‏کنند. ماهِ زدودن غبار تيرگي از روح و جان، ماهِ تمرين حضور و توجه به بيشتر به معنويات، و ماه بندگي و فرمان‏بري و در نهايتْ سرآغاز اُنس و الفتي جانانه به پروردگار هستي‏بخش است.

متن ادبی

بارالها! تو را سپاس که قلبم را آکنده از دوستی و محبت اولیائت قرار دادی.

بهترین بندگانت در دلم چنان محبتی ایجاد کرده‌اند که اگر سراسر عمرم شکرگزارت باشم، نمی‌توانم حقّ این نعمت بزرگ را اَدا کنم.

پروردگارا! تو را سپاس می‌گویم که وجودم را به مدار اهل‌بیت(علیهم‌السلام) استوار ساختی و برگ‌برگِ اندیشه سبزم را در راه شناخت جگرگوشه قلب خاتم پیامبران قرار دادی، او که سرمنشأ حیات است، شگفتی آفرینش با وجود او معنا گرفت که اگر او نمی‌بود، خداوند نه تنها عالمیان که محمد و علی(علیهماالسلام) را هم خلق نمی‌کرد. در نگاه زیبای او عالم وجود تجلی یافت. بانویی که با تمسک به وجودش تا سراپرده حق خواهیم رفت. واصف و باحث را یارای توصیف شمه‌ای از فضایل این بانوی بزرگ نیست چه رسد به من که در توصیف حق جلّ و علا، خود را درمانده‌ترین می‌یابم و در بیان چشمه‌ای از داشته‌های او به چنان هیجانی می‌رسم که سکوت را تنها چاره خویش می‌یابم و وصف حال گفتن را ندارم.

ای بانوی گرامی! تا دنیا دنیاست و روزی خویش را از پروردگار منان می‌گیرد و تا هستی، هستی است، عالم و عالمیان به وجود گوهری چون شما افتخار می‌کند حتی خاتم پیامبران، محمد مصطفی(صلی‌الله‌علیه‌وآله)؛ همان‌که عالم به حضور او فخر می‌ورزد، به داشتن گُل بی‌همتای عالم بر تمامی خلایق مباهات می‌کند که مباهات هم دارد، زیرا بانویی هستی که تمام قرون بر محور شناخت تو دور زده و اسوه حسنه‌ای هستی که یوسف گمشده بر غربت و مظلومیت و تمام گلواژه‌های وجودت متأسی است.

تو برترین زنان عالم هستی و در طایفه نسوان «مریم، آسیه و خدیجه» را نیز بر اریکه فضل تو جایگاهی نیست. قبل از آنکه پا به عرصه وجود گذاری، نام زیبا و نشانت بر عالم هستی معروف و وِرد دائمی فرشتگان و نخبگان انبیای الهی بود.

اصلاً نور وجودت قبل از همه خلق شده بود. بهترین زنان دنیا به جایگاه و منزلت‌تان غبطه می‌خورند و گاهی بعضی از زنان، حتی به حسادت نیز دچار شده و عواقبی را خداوند برای آنان در نظر می‌گیرد که جبران آن بسیار سخت و مشکل است. یکی از این زنان حوّاست، مادر تمام انسان‌های روی زمین که به چشم حسد به مقام و منزلت‌تان نگاه کرد؛ آن‌جا که پس از خلقت آدم به ملائکه دستور سجده داده شد و حضرت آدم با خود فکر کرد که آیا خداوند بشری برتر از من خلق کرده، در این هنگام خداوند خطاب به او فرمود: به انتهای عرش نگاه کن. چون آدم نگاه کرد، این‌چنین نوشته شده بود: «لا إله الاّ الله، محمد رسول الله، وعلی بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین وزوجته فاطمة سید نساء العالمین والحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنة»؛ پس آدم گفت: خداوندا! اینها چه کسانی هستند؟ خدا فرمود: آنها ذریه تو هستند که از تمام مخلوقاتم برترند. اگر آنها نبودند، نه تو بودی و نه جهنم و بهشت و نه آسمان و زمین؛ ای آدم! مراقب باش به چشم حسد به اینها نگاه نکنی که اگر این کار را کردی، از رحمتم دور خواهی شد. ولی آدم به چشم حسد به آنها نگریست و مقام و منزلت آنها را آرزو کرد و حوّا هم به چشم حسد به منزلت حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) نگاه کرد تا اینکه خدای متعال شیطان را به آنها مسلط ساخت و آن دو از درخت ممنوعه تناول کردند و خداوند آنها را به خاطر این نافرمانی از بهشت خارج و از جوار رحمت خویش به عالم خاک(دنیا) منتقل ساخت. آری؛ فاطمه آن‌قدر نزد خداوند عزیز و گرامی است که برای کسانی که در قلبشان به او حسد می‌ورزند، چنین عقوبتی (خارج کردن از جوار رحمت خویش) در نظر می‌گیرد، چه رسد به آنکه… .

او که در رحم مادر، مونس و همدم اوست، با او سخن می‌گوید و بهترین زنان عالم قابله‌اش گردیده‌اند. پاک و پاکیزه با دریایی از عظمت و شوکت، قدم به عرصه خاک نهاد و خدا به او سلام رساند و فاطمه‌اش نامید. او چنان مسیر پر پیچ و تاب زندگی را طی نمود که از بزرگ‌ترین سفیر هدایت و فروزان‌ترین خورشید نبوت و رسالت پدر عالی‌مقامش به مدال «فداها ابوها» مفتخر شد «او پدر را مادر بود و مونس»؛

همگام با رسول الله صلی الله علیه و آله و السلم

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

دهه فجر مبارک

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

علت نامگذاری ماه ربیع الاول



Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ayout v:ext="edit">

آیا دلت نیز بهاری شده است؟! …

و اکنون سفر با صفر به پایان رسید

صفر تمام شد، سفر ما نیز در تاریخ اسلام تا اینجا به پایان رسید. خدا کند مسافران، سالم به مقصد رسیده باشند و خدا کند محرم و صفر اسلاممان را زنده کرده باشد. و اکنون که ربیع، آمدن بهار را نوید می دهد، دلهایمان نیز بهاری شده باشد تا در بهار سبز ظهور مولایمان بتواند قامت راست کند و با افتخار بگوید «من شیعه مرتضی علی(علیه السلام)»ام. شیعه و پیرو واقعی او که همه روزهای سال مزیّن به افتخارات و جانبازی های اوست و زمین و زمان به داشتن او فخر می فروشد و به آسمانیان به داشتنش مباهات می کند. امروز اول ربیع الاول و یادآور یکی دیگر از ایّامی است که خداوند به وجود امام علی(علیه السلام) افتخار کرد!

علت نامگذاری ربیع الاول

ربیع به معنى بهار از ماده رَبع است. علت اینکه به این ماه ربیع گفته مى شود این است که در فصل بهار گیاهان تر و تازه اند و نامگذارى این ماه در فصل بهار رخ داده است.

مهر: ربیع الاول سومین ماه قمری و از ماههای فرخنده برای شیعیان است، حادثه مهم و تاریخی لیلة المبیت، هجرت حضرت محمد (ص) از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق (ع) از جمله وقایع فرخنده این ماه مبارک هستند.

علت نامگذارى ماه ربیع الاول

ربیع به معنى بهار از ماده رَبع است. علت اینکه به این ماه ربیع گفته مى شود این است که در فصل بهار گیاهان تر و تازه اند و نامگذارى این ماه در فصل بهار رخ داده است.

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ayout v:ext="edit">

حلول ماه ربیع الاول مبارک باد

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ayout v:ext="edit">

مرا تا خدا ببر

امام رضا


از کوچه های ذی قعده عطر حضورت می وزد.


کوچه به کوچه می گذرم، ناگهان پیچک های امید از پنجره هایی سبز به دور دستانم می پیچد. بهجتی سبز وجودم را فرا می گیرد پنجره مرا به خود فرا می خواند. از یازدهمین منزل فرود می آیم. به پنجره خیره می شوم و دریچه هایی که در سپیدی پروانه های شادی قاب شده است.


 


طنین ترانه میلاد به گوش می رسد این ترنم شادی فرشتگان است یا … نمی دانم!

می دانم، آمده ای شهر را پر از بشارت پرنده و پروانه و بهار کنی.

ادامه »

نقطه پرگار عشق

امام رضا


امام رضا نقطه پرگار عشق است.



قلب قبله و کعبه قبیله، و مشهد الرضا نقطه کانونی دلشدگان معرفت و حقیقت.


 


نقشه مشهد را که روی زمین پهن می کنیم، بهشت مقابل چشمانمان سبز می شود و هندسه معرفتی شیعه بر این اساس شکل می گیرد و مهندسی مشهد نیز هم؛ چنانکه مکه را به شناسنامه کعبه می شناسند و شکل گیری مکه نیز گرد کعبه است. اول کعبه شکل یافت و بعد مکه به وجود آمد. اول حرم صاحب حرم را یافت و حریم آفتاب، آفتاب شنهای عاشق نور را، و از آن روز، هرکس کاسه ای در دست، سهم خویش را از نور بر می دارد.                                                  

و مگر نه اینکه شهرها، گرد رود خانه ها و مسیل آب شکل می گرفتند و تمدنها وجود می یافت.تمدن مشهد الرضا هم یکی از پرشکوه ترین تمدنهاست که در حاشیه رودخانه نور رضوی شکل گرفته و مبدا اتساع فکر شیعی شده است.همه مردم هم مشهد را به شهیدش می شناسند.

اساسا این شهر وقتی شناسنامه دار شد، در جای اسم او نامی نوشتند که عطر شهید می داد.پس این شهر، شهر اوست و با همه شاهدان شهودی که از مشهد سرچشمه می گیرد…

امام رضا امام همه است و هرکس حق دارد او را «آقای من» و «امام من» بخواند.

همه او را «امام من» می خوانند و او «وحدت در عین کثرت» است؛ مظهر یکی از شؤون خداوندی. این وحدت در کثرت، آن قدر دلنشین هست و آن قدر وسیع که هیچ کس جای دیگری را تنگ نمی کند….

 

دخت مهتاب

“خدا که آفرینش را برای شناختن خویش بنیان نهاده بود ، با آمدن دخت ( موسی بن جعفرعلیه السلام) آفرینش را کمال بخشید . همو که خداوند از شکوه دیدارش نوای ( فتبارک الله احسن الخالقین ) را به ترنم ایستاده است . فاطمه معصومه سلام الله علیها می آید تا پدر را ( محدثه ) باشد و نام فاطمی اش در سلسله ی روایاتی ، چشم شیعیان را به نور عالم تاب ولایت روشن سازد . عالمه ( آل محمد ) باشد تا در غیاب پدر ، عطش جان تشنگان حقیقت را با کلام موسوی اش که از چشمه ی رسالت نبوی جاری می گردد . فرو نشاند . آسمان ، این روز های عجب بی قراری می کند ؛ آخر او هم می داند که بنت رسول الله ،اخت ولی الله ،عمه ی ولی الله ، اسوه علم و عفاف و عبادت ، مریم آل محمد ، زهره ی آسمان عصمت زهرا ؛ فاطمه معصومه می آید . زمزمه ای متین و آرام در گوش هفت آسمان می پیچد : ( بشر شیعه علی بطیب المولد … ؛ سلام بر تو ای بانوی پاک سرشت و پاک روشن ، ای ستوده ی نیکوکار.”

میلاد با سعادت حضرت معصومه سلام الله علیها ، روز دختر را به تمامی شیعیان جهان خصوصاً دختران عفیفه ی جامعه ی اسلامی تبریک می گوییم .

 

میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع)

پانزدهم رمضان تولد با سعادت دومین امام شیعیان امام حسن مجتبی (ع)، ماه رمضان را به گلستانی آراسته که زیبایی ماه رمضان را هر چه با شکوهتر می کند . میلاد چهارمین معصوم اهل بیت مبارک باد.

اعیادشعبانیه

سه گل روییده اندر باغ احساس

                                                 گل سوسن  گل لاله گل یاس

گل اول که ماه عالمین است

                                               عزیز فاطمه نامش حسین است

گل دوم نگر غرق است در فضل

                                              امید مرتضی نامش اباالفضل

گل سوم گل میعاد باشد

                                             امام چهارمین سجاد باشد .

اعیاد شعبانیه بر تمامی مسلمان جهان مبارک.

                                                    

مبعث

” مبعث ”  پیام آور عدالت و کرامت انسانی

آن روز که در غار حرا ندا بر پیامبر (ص)آمد که بخوان ؛ رسالت نبوی با پیام خروج انسان از ظلمات و حرکت به سوی نور اغاز شد .

بعثت پیامبر اکرم (ص)سرآغاز راهی شد تا انسان از شرک ؛ بی عدالتی ؛ تبعیض ؛ جهل و فساد بیرون آمده و به سوی توحید ؛ معنویت ؛ عدالت و کرامت حرکت کند.

ادامه »

مسافر لیله المبیت

آن شب ٰ عرش نور باران بود و کروبیان به سرور و شادی پرداختند.


تولد ش بر همه دوستان آن امام مبارک باد.


نوزاد کعبه

جشن تولدها، همیشه همراه شادی و خنده اند و اگر این جشن ها برای کسی باشند که او را خیلی خیلی دوست داریم، هم شادی آن زیادتر و هم تلاش برای برگزاری آن جشن بیشتر می شود؛ مثل جشن تولد امروز، یعنی روز تولد تنها نوزاد کعبه. تعجب نکنید! امروز جشن تولد آقایی است که خداوند فقط به او اجازه داد تا در بهترین و پاک ترین نقطه روی زمین یعنی خانه کعبه به دنیا بیاید. آری، امروز روز جشن تولد امام اول، حضرت علی مرتضی علیه السلام است.

                                                       

ادامه »