موضوع: "فرهنگ مهدویت و انتظار در فضای مجازی"

مهمترین وظیفه در عصر غیبت

با توجه به تبلیغات مسموم مفرضین ومخالفان و با عنایت به وظیفه سنگین شیعیان لازم است در زمینه‌ای مختلف فعالیت‌ها باهوشیاری کامل انجام گیرد، یکی از مسائل،وظایف مسلمانان در عصر غیبت امام زمان می‌باشد.

مهمترین  وظیفه در درجه اول شنلخت نسبت به آن حضرت است هرچه شناخت کاملتر گردد شور و اشتیاق و ارادت و محبت شیعه آگاه نسبت به آن حضرتزیادتر می‌شود آنگاه سفارش شده است به انتظار فرج آن حضرت و آمادگی کامل داشتن کهباید به تهذیب نفس پرداخت و پویند خود را با ولایت بیشتر کرد و رفتار و کردار آنامام همام را سر مشق قرار داده دائم به یاد ایشان بود که این به یاد بودن شوق واشتیاق را زیادتر و آتش عشق و محبت به دیدار را شعله ورتر می‌سازد در نتیجه صبر،خدمت کردن را پیشه می‌سازد و حقوق ایشان را ادا می‌کند و از شک و تردید رهامی‌گردد.

حکمت تأخير فرج حضرت بقية الله (عج)

يکي از سؤالات مطرح دربارة حضرت مهدي (عج) اين است که حکمت تأخير فرج چيست؟ در روايات و زيارات متعددي مي‌فرمايد: يَمْلَاُ الْأرْضَ‏ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما؛ [حضرت] دنيا را پر از عدل و داد مي‌کند، بعد از آن‌که پر از ظلم و جور شده است.

عدل واقعي را که از زمان حضرت آدم تا الآن پياده نشده است، حضرت بقية‌الله (عج) پياده مي‌کنند. اما حالا که ظلم و جور همه دنيا را گرفته است؛ پس چرا حضرت تشريف نمي‌آورد؟ چقدر دعاي ندبه مي‌خوانيم! چقدر به جمکران و حرم‌هاي اهل‌بيت (ع) مي‌رويم و «يا بن الحسن، يا بن الحسن» مي­گوييم! چرا حضرت نمي‌آيد؟

* ظهور حضرت به خواست خداست

در جواب، عرض مي‌کنيم: اولاً امر ظهور به دست حضرت حق است. هر موقعي که پروردگار مصلحت بداند، حضرت ظهور مي‌کند. خداوند متعال که حکيم است و هر کاري بکند، طبق حکمت و مصلحت است. ظهور حضرت بقية‌الله يکي از احکام الهي است. حضرت حق، بايد حکم بکند تا حضرت بقية الله -روحي له الفداء- ظهور کند.

چرا خداوند متعال اجازه ظهور نداده است؟ حکمتش چيست؟ ما نمي‌دانيم. همان‌طور که حکمت احکام ديگر را نمي‌دانيم. مثلاً نماز ظهر و نماز عصر چهار رکعت است، نماز مغرب سه رکعت است. چرا؟ ما علت احکام الهي را نمي‌فهميم. زکات به نُه چيز تعلق مي‌گيرد. يکي از آن‌ها گوسفند است. کساني که گوسفند دارند با شرايطش، اگر تعدادشان چهل تا شد بايد يکي از آن‌ها را زکات بدهند و اگر تعدادشان به صد و بيست و يک رسيد بايد دو رأس گوسفند زکات بدهند. حالا چرا صد و بيست و يک گوسفند بايد باشد، حکمتش را خدا مي‌داند. تأخير ظهور حضرت بقية‌الله -روحي له الفداء- که به اجازة حق است، طبق حکمت حق است. او اين طور مصلحت مي‌داند.

ادامه »

دعا جهت معرفت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)

اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف نبيک.

اللّهم عرفني نبيک فانک ان لم تعرفني نبيک لم اعرف حجتک.

اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرّفني حجتک ضللت عن ديني؛

 

پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناساني، نميتوانم پيغمبرت را بشناسم.

پروردگارا! پيغمبرت را به من بشناسان که اگر پيغمبرت را به من نشناساني، نميتوانم حجت تو را بشناسم.

پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناساني، دين خود را از دست ميدهم، و گمراه خواهم شد".

ادب انتظار

 

احمد ابراهیمی هرستانی
منبع : اختصاصي راسخون

مقدمه:
بهروری انسان ها در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام ) به گونه ای است که منتظران واقعی را به ارزشی میرساند که امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: مانند کسی هستند که به همراه حجت در خیمه آن حضرت آماده به خدمت باشند ،آنگاه حضرت صادق (علیه السلام) پس از تأملی سربلند کردند وفرمودند :اومانند کسی هست که به همراه رسول الله (صلی الله وعلیه وآله )بوده است (2)آماده بودن برای انتظار وسعت درونی وسعه صدر می خواهد که به هر کسی تعلق نمی گیرد واگر انتظار با وسعت درونی همراه بود ،انسان را به سمتی سوق می دهدکه به عالم معنا نظاره گر شود نه آنکه در دید زمینی بماند .این وسعت درونی با آدابی همراه است که با رعایت آنها می توان به اوج انتظار رسید از قبیل :توجه ،عهد ،انس وتوسل که با وجود این آداب انسان منتظر در دوران غیبت می تواند وضعیت بهتر را رقم بزند واز بزرگترین تکلیف حساس این زمان یعنی حفظ مرزهای عقیدتی ودین مبین اسلام سر بلند بیرون آید .
چکیده :
مفهوم انتظار یعنی امیدوار به آینده بودن وناراحتی از وضع موجود (1)،انتظار عامل حرکت دهنده انسان به سمت تعالی ورشد است.انتظار، واژه آشنای است که در درون خود اضطرار وافتقارونیاز را داردوتا انسان مضطر نباشد دنبال فریاد رسی نخواهد بود ،این انتظار ریشه در ظلم وستم ،جنگ وخونریزی وجهل دارد که نابسامانی ها ی را در جهان ایجاد نموده است که در مکتب انتظار با رعایت ادب انتظار این نابسامانی ها از بین خواهد رفت وتکلیف منتظرین در رعایت این آداب نهفته است. این آداب در انس ،عهد ،توجه ،توسل خلاصه می گردد که در این مقاله بدان پرداخته خواهد شد
کلید واژه :حضرت مهدی (علیه السلام)،انتظار ،ادب ،اضطرار ،تکلیف ،آمادگی
انتظار
انتظار ،اصطلاحی است که به معنای عدم رضایت به وضع موجود وانتظار عملی برای تغییر آن وحاصل شدن وضعیت مناسب می باشد (3)بر این اساس می توان فهمید که انتظار مفهومی است مرکب از دو جزء،نفی واثباتی.نفی آنچه در جریان است واثبات آنچه انتظار وتوقع آن می رود(4) .اکنون آنچه بیان شد را در قالب مثالی می آوریم ؛اگر کسی به مسا فرتی رود واین سفرش از حد معمول به طول انجامد واز سویی خبری نیز از او بدست نیاید ،پدر ومادر از این فرد مسافر وهم از وضعیت موجود ناراضیند ؛وطالب تغییر این وضعیت هستند .اینان نسبت به وضعیتی که در آن به بسر می برند حالت بی تفاوتی ندارند ،بلکه در تمامی لحظات در پی آنند که از سویی از این وضعیت خارج شوند واز طرفی دیگر وضعیت مطلوب را فراهم آورند این حالت را انتظار می خوانند واین پدر ومادر را منتظر .

چه زمانی حقیقت انتظار را درک می کنیم ؟

زمانی میتوانیم حقیقت انتظار را ادراک کنیم که بدانیم امام زمان (علیه السلام )را برای چه می خواهیم وتا این حالت اضطرار وافتقار رانداشته باشیم دنبال حضرت نخواهیم رفت .پس علت عدم ادراک حقیقی انتظار ،نداشتن حالت انتظار است .مادامی که شخص اضطرار نداشته باشد ،آرزوی وضعیت بهتر را در سر نمی پروراند وهیچ تهیأ وآمادگی برای تغییر وضعیت موجود از خود نشان نمی دهد .اضطرار یعنی اینکه بدانیم همه درها بسوی من بسته شده است ،درست مثل زمانی که به دریا می رویم ودر زیر پای خود ،شن وماسه دریا را احساس کرده خیلی مضطر نبوده واز خود ودست وپای خود کمک می گیریم واز شن وماسه بیرون می آییم واحساس نیاز به نجات غریق نمی کنیم ؛اما وقتی در وسط دریا قرار داریم وپایمان به هیج جا بند نیست وبه هر طرف که می چرخیم ،موج مانند گردابی مارا در خود می پیچاند ،آن نیاز واقعی ،که عشق به بقاءوحیات است در درون ما ایجاد اضطرار می کند وصدایمان بلند می شود .اگر مضطر حقیقی هستیم باید روحمان اینگونه برای امام زمان (علیه السلام)فریاد بزند ،اما متأسفانه مضطر نشده ایم وبه حکومت دنیا بر خودراضی شده ایم (4)در انتظار این روحیه (اضطرار )باید حکمرانی کند تا شخص بتواند دوام واستمرار داشته باشد وبه فعالیت وکوشش بپردازد ،وقتی اضطرار نبود یعنی انتظار نیست واین همان زندگی بدون امید است که روبه تباهی وسقوط کشانده می شود .

ادامه »

انتظار، در اعماق سرشت آدمى‏

آری، برخلاف گفته کسانى که فکر مى ‏کنند بذر اصلى انتظار ظهور یک مصلح بزرگ را، شکست ها و ناکامی ها   و نابسامانی ها مى‏ پاشد؛ عشق به این موضوع مربوط به اعماق وجود آدمى است.

به تعبیر دیگر، انسان از دو راه- از راه عاطفه و خرد - سرانجام در برابر چنین مسأله‏ اى قرار مى ‏گیرد و سروش این ظهور را با دو زبان «فطرت و عقل» مى ‏شنود.

و به عبارت روشن تر، ایمان به ظهور مصلح جهانى جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زیبایى» و «عشق به نیکى» (سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است که بدون چنان ظهورى این عشق ها به ناکامى مى ‏گراید و به شکست محکوم مى‏ شود.

شاید این سخن نیاز به توضیح بیشترى داشته باشد و آن اینکه مى‏ دانیم «عشق به تکامل» شعله جاویدانى است که سراسر وجود انسان را در برگرفته؛ او مى‏ خواهد بیشتر بداند؛ بیشتر از زیبائی ها ببیند؛ بیشتر از نیکی ها بهره‏ ببرد. خلاصه اینکه، علاقه انسان به پیشرفت و تکامل، به دانایى و زیبایى، به نیکى و صلح و عدالت، علاقه‏ اى است اصیل، همیشگى و جاودانى؛ و انتظار ظهور یک مصلح بزرگ جهانى آخرین نقطه اوج این علاقه است.

چگونه ممکن است عشق به تکامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنین انتظارى نباشد! مگر تکامل جامعه انسانى بدون آن امکان‏پذیر است!

هیچگاه پیدایش این انگیزه‏ها را نمى توان با عوامل اجتماعى و روانى پیوند داد. گرچه این عوامل در تضعیف یا دامن زدن به آن‏ها سهم مهمّى دارند؛ ولى اصل وجود آنها، جزء روان انسانها و جزء ابعاد اصلى روح اوست؛ به دلیل این که هیچ جامعه و هیچ ملّتى هرگز از این انگیزه‏ ها تهى نبوده است.

حکومت جهانى مهدى (عج)، ص88.

اهمیّت انتظار در روایات‏

عقیده انتظار و مهدویّت در عقاید اسلامى وسعت فوق العاده‏اى دارد و به عنوان یک مساله مهم شناخته شده است که اهمیت آن طبق احادیث و روایات اسلامی واضح و روشن است.

شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید: درباره کسى که داراى ولایت امامان است و انتظار ظهور حکومت حق را مى ‏کشد و در این حال از دنیا مى ‏رود چه مى‏ گویید؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

 «هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِى فُسْطَاطِهِ- ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً- ثُمَّ قَالَ: هُوَ کَمَنْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ؛ او به منزله کسى است که با رهبر این قیام در خیمه‏ا ش باشد، و پس از کمى سکوت فرمود: مانند کسى است که با پیامبر بوده است».(1 )

نظیر همین مطلب در روایات دیگر نیز وارد شده. در بعضى:

ادامه »

مفهوم انتظار

«انتظار» معمولًا به حالت کسى گفته مى‏شود که: از وضع موجود ناراحت است و براى ایجاد وضع بهترى تلاش مى‏ کند.

فى المثل بیمارى که انتظار بهبودى مى‏ کشد، یا پدرى که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بیمارى و فراق فرزند ناراحتند و براى وضع بهترى مى ‏کوشند. همچنین است، تاجرى که از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادى مى‏ باشد.

انتظار در بر گیرنده دو حالت است: «بیگانگى با وضع موجود» و «تلاش براى وضع بهتر». بنابراین، مسأله انتظار حکومت حق و عدالت «مهدى» علیه السلام و قیام مصلح جهانى نیز در واقع مرکب از دو عنصر است: عنصر «نفى» و عنصر «اثبات». عنصر نفى همان «بیگانگى با وضع موجود» و عنصر اثبات «خواهان وضع بهترى بودن» است.(1)

هر چه این دو عنصر در شخص منتظر تقویت شود، مفهوم انتظار در او بهتر تجلّی می کند. بهمین خاطر است که در روایات اسلامی، منتظران واقعى همانند کسانى شمرده شده‏ اند که در خیمه یا زیر پرچم حضرت مهدى علیه السلام بسر می برند، یا کسانى که در راه خدا شمشیر مى ‏زنند، یا به خون خود آغشته شده و شهید گشته اند.

اینها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت است که متناسب با مقدار آمادگى و درجه انتظار افراد است؟ یعنى، همان طور که میزان فداکارى مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است انتظار، نیز درجات کاملًا متفاوتى دارد.(2)

ادامه »

فلسفه و ضرورت انتظار

سخن از آینده جهان بشریّت و انتظار آن، چه نتیجه‏ اى براى امروز ما مى ‏تواند داشته باشد؟ امروز با هزاران مشکلات و گرفتارى دست بگریبانیم و باید براى پیروزى بر این مشکلات بیندیشیم، ما را با فردا چه کار؟ آینده بالاخره خواهد آمد، خوب باشد یا بد، آنها که تا آن روز زنده ‏اند از مواهبش برخوردار مى ‏شوند، و آنها که نیستند خدا رحمتشان کند! به هر حال، این مسأله فعلًا «نسیه» است و اثر مثبت و سازنده‏اى در زندگى امروز ما ندارد! اینجاست که سخن از فلسفه انتظار به میان می آید.

 حقیقت اینست که، کسانى اینگونه سخن مى‏ گویند که همیشه با دید سطحى حوادث را مى ‏نگرند، و تصوّر مى‏ کنند امروزِ انسان از دیروز و فردای او جدا است؛ و جهان را مرکّب از واحدهاى پراکنده و از هم گسسته مى ‏پندارند.

ولى با توجّه به این که ریشه‏ هاى «حوادث امروز» در گذشته است و آینده را هم از امروز باید بسازیم، و این که توجّه به یک آینده «تاریک» یا «درخشان» انعکاس فورى در زندگى امروز و موضع‏گیرى ‏هاى ما در برابر حوادث دارد، روشن مى‏ شود که ما به خاطر امروز هم که باشد باید گذشته و آینده را مورد بررسى دقیق قرار داده و به آینده امیدوارانه نظر کنیم. بزودى خواهیم دید، این انتظار بزرگ چه اندازه سازنده است.

هر چند جمعى از خاورشناسان اصرار دارند ایمان به وجود یک مصلح بزرگ جهانى را «واکنشى» از وضع نابسامان مسلمانان در دورانهاى تاریک تاریخ بدانند؛ و حتّى اصرار دارند که ایمان به وجود «مهدى» و مصلح جهانى را یک فکر وارداتى تلقّى کنند که از عقاید یهود و مسیحیان گرفته شده؛ و یا اینکه جمعى از جامعه شناسان ماتریالیست مى کوشند که از مسأله انتظار ظهور مهدى، دلیلى بر عقیده خود ترتیب دهند که این عقیده یک ریشه اقتصادى دارد و براى تخدیر افکار توده‏ هاى به استعمار کشیده شده است.

با تمام این گفتگوها، باید توجّه داشت که اعتقاد به چنین ظهورى یک ریشه فطرى در همه نهادها دارد که در اعماقِ عواطفِ انسان نفوذ کرده است؛ و علاوه بر این دارای یک ریشه اصیل اسلامى است که در منابع مهمّ اسلامى دیده مى‏ شود. یعنی مضاف بر یک احساس نیاز درونی، در روایات اسلامی دعوت شده ایم تا این حسّ نیاز را شکوفا کرده و مورد توجّه قرار دهیم. و این خود بیانگر میزان اهمیّت دین مبین اسلام به مساله انتظار و مهدویّت است.

فطرت و «صلح و عدالت جهانى»

عشق به صلح و عدالت در درون جان هر کسى هست؛ همه از صلح و عدل لذّت مى‏ برند؛ و با تمام وجود خود خواهان جهانى مملو از این دو هستند.

با تمام اختلاف هایى که در میان ملّتها و امّتها در طرز تفکّر، آداب و رسوم، عشقها و علاقه‏ ها، خواست ها و مکتب ها، وجود دارد؛ همه بدون استثنا سخت به این دو علاقه‏ مندند، و گمان مى ‏کنم دلیلى بیش از این براى فطرى بودن آنها نیاز نیست؛ چه اینکه همه جا عمومیّت خواسته‏ ها دلیل بر فطرى بودن آنهاست.

فطرت و نهاد آدمى بوضوح صدا مى ‏زند که سرانجام، صلح و عدالت، جهان را فرا خواهد گرفت؛ و بساط ستم برچیده مى شود؛ چرا که این خواست عمومى انسانها است.(1 )

علاوه بر ملّتها، عمومیّت این اعتقاد در همه مذاهب نیز نشانه دیگرى بر اصالت و واقعیّت آن است زیرا چیزى که زاییده شرایط خاص و محدودى است نمى ‏تواند اینچنین عمومى باشد. تنها مسائل فطرى هستند که از چنین‏ عمومیّتى برخوردارند؛ و اینها همه نشانه آن است که از زبان عواطف و سرشت آدمى این نغمه در جان او سرداده شده که سرانجام مصلحى بزرگ جهان را زیر پرچم صلح و عدالت قرار خواهد داد.(2 )

1 - حکومت جهانى مهدى (عج)، ص51.

2 - حکومت جهانى مهدى (عج)، ص88. , پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص301

فوائد بررسي علائم و شرايط ظهور

اگر انسان بداند ظهور منجي كه همه خبر از آمدنش مي دهند مشروط به شرايطي مي باشد و تا شرايط فراهم نگردد مشروط تحقق نمي يابد، حتماً به دنبال آن خواهد رفت كه شرايط را در حد توان فراهم كند. پس فايده دانستن شرايط ظهور رامي توان، تحريك انسانها براي فراهم كردن شرايط دانست [1].

امابراي ذكرعلائم نيز فوائدي چند موجود است. بادانستن علائم است كه ظهورموعودبه درستي وروشني دانسته مي شودودعوت اوازدعوت مدعيان دروغين بازشناخته مي شودوانسانهاي منتظرباآمادگي بهترومناسبتري خودرا براي لحظه ظهور مهيا كرده وباپيدايش چند نشانه، اسباب اميدواري آنها فراهم و از يأس و نا اميدي شان جلوگيري مي شود.

ذكر علائم ظهور، منكران ومترددان رابه خود مي آورد تا حقانيت كلام خدارادرك كرده وشايد ازاهل نجات شوند. وهشداري خواهد بود براي مخالفان تادست از لجاجت بردارند.

مي‌توان گفت خود عـلامات ظهور جنبة تتشريفـاتي دارد وخـداوند بخـاطرتجليل از

 

ازمقدم امام عصر(ع) چنين نشانه هايي را قرارداده است.وظهور اين علامات دلالت برعظمت وبزرگي آن حضرت واهميت مقاصد وي مي نمايد.

ازطرفي، اين علائم تهديدي است براي دشمنان، واعلام خطروجنگ است براي آنان، ودرواقع همان رعب و وحشتي رادردل آنان ايجادمي‌كند كه دراحاديث آمده است كه آن حضرت به رعب نصرت مي‌شود وبه هر سمتي كه حركت كند، رعب به اندازة دو ماه راه پيشاپيش او حركت كند، هم ازجلو و هم از طرف راست و هم از طرف چپ او[2]، وچون از ابتدا مرعوب مي‌شوند جرأتشان كمتر مي گردد و اين خود زجري است براي گناهكاران.

اين نشانه ها، ازسويي ديگر، بشارتي است بر منتظران وصال، تاهم آسوده خاطرگردند و هم خود را آماده خدمت كنند وترس و وحشتي كه از دشمنان داشتند از خود زائل كرده و قوت قلب حاصل كنند.



2- مهدي يوسفيان، «جزوه شرايط  ظهور»، ص7.

1- محمدجواد خراساني، “مهدي منتظر” ، به نقل از : معجم احاديث الامام المهدي (ع) /64ح1487؛تفسيرنورالثقلين ،1/395ح 374به نقل از تفسير عياشي؛ بحارالانوار ،51/54ب 5ح38 .

اعتقاد به منجي در اديان مختلف

اعتقاد به حضرت مهدي (عج) وظهور آن منجي بشريت اختصاص به مذهب شيعه ندارد، بلكه در سراسر آقاق زماني ومكاني اسلام مطرح مي باشد.ازحوزه اعتقادات مسلمين نيزفراتر رفته ودراديان قديم چون آئين زرتشت، هندي، بودايي، يهودي، مسيحيت و… به عنوان يك اصل مسلم وقطعي مطرح است وهريك از انبيا سلف ورهبران مذهبي گذشته به پيروانشان‌ ازآمدن مصلح غیبی وتشكيل حكومت واحد جهاني بشارت داده وبه مظلومان وستمديدگان، از سپري شدن فصل چپاولگران بين‌المللي وستم پيشگان بي‌رحم وفرا رسيدن فصل شكوفايي عدالت وپياده شدن قانون مقدس الهي درسراسر گيتي نويدداده‌اند.

دركتاب «اوستا» و«زند» زرتشتيان، «شادكموني »و«ديد» هنديان، «دادتك» و«پاتيكل» برهماييان ودركتب مقدس بودائيان، در مزامير «زبور» منسوب به داود، و در فصول         «تورات » منسوب به حضرت موسي واسفار«انجيل» منسوب به حضرت عيسي و… سخن از ظهور مصلح كل وبرچينندة بساط ظلم وستم وتشكيل دهندﺓ حكومت واحد جهاني مبتني برپايه هاي عدالت خبرداده شده است.[1]

درآئين واديان مختلف، تعابير مختلفي از مصلح جهاني شده وهريك اورا باتعبيري متناسب با فرهنگ خودنام برده‌اند.

زرتشتيان يك جنگ و نزاع دائمي را ازابتداي خلقت ما بين خدا وشيطان تصور مي كنند ومعتقدند كه اين نبرد به پيروزي «اهورا مزدا» مي‌انجامد[2]. دراين دين موعودهايي معرفي شده اند كه آنان را سوشيانت  مي  نامند اين موعودها سه نفر بوده ومهترين آنان آخرين ايشان است و او«سوشيانت پيروزگر» خوانده شده، كه همان موعود ونجات دهندة بزرگ جهان مي باشد درآيين هندي به نام «آواتارا» ودرآيين بودايي به نام« بوداي پنجم» ودرميان بر هماييان بنام «ويشنو» ودرميان يهوديان كه منتظر موعود مي‌باشند نيز به نام «ماشيع» (مهدي بزرگ ) و دركتاب مقدس « دادتك» بر هماييان به نام « آخرين ولي ممتاطا» (محمد) و در كتاب«پاتيكل » به نام «راهنما» (هادي، مهدي ) تعبير كرده‌اند. مسيحيان نيز انتظار «مسيا » را دارند ولي اين انتظار در نظر مسيحيان موكول به بعد از دنيا و قيامت وآخرت است[3].

پس مسئله اعتقاد به مصلح واقعي وتشكيل دهنده حكومت جهاني، يك اصل قطعي ومسلم پذيرفته شده ميان پيروان ساير مذاهب وملل واديان مي باشد واين نشان ازكمال امام عصر (عج) مي‌باشد، زيرا تنها اوست كه مي تواند به امر خدا ظلم وستم را از جهان ريشه كن كند.



2- سیدمحمد کاظم قزوینی، « امام مهدی(ع) از ولادت تا ظهور»، علی کرمی و سیدمحمد حسینی، ص 7.

1- احمد قاضی زاهدی، « شیفتگان حضرت مهدی (ع)»، ص 83.

2- سید محمدکاظم قزوینی، همان صص 9 و 10؛ محمدرضا حکیمی، « خورشید مغرب»، صص 53 و 55.

حضرت مهدي (عج)، تجلي انسان كامل

هميشه درتاريخ انسانها، هدايت وراهنماي مردم از گمراهي به سوي سعادت بوده وخداوند نيز پيامبراني رابراي هدايت انسانها فرستاده است، تاحدي كه دراين راه 124هزار پيامبرآمدند.

پيامبران با اينكه تمام تلاش خودرا براي هدايت انسانها صرف نمودند، ولي هيچكدام درزمان حيات خود به نتيجه مطلوب مورد نظر نرسيدند وقلمرو رهبري آنها موفق به تشكيل حكومت جهاني نشد وهمه اميد داشتند كه اين راه ادامه يافته وزمينه حكومت جهاني حضرت مهدي (عج) درهمه مردم وهمة جهان به وجود آيد و حكومت

  مصلح جهاني برقرار گردد تاهمةپيامبران ومستضعفان به آرزوي خودكه يك حكومت پرازصفا وصميميت است، نايل آيند.

         اين اميد همچنان وجود دارد وپيامبراسلام (ص) وائمه (ع) همواره فرموده‌اند:

         « اگردردنيا يك روزهم بماند خداوند آن روزرا طولاني مي كند تا حكومت قائم (ع) برقرارشود»[1].

 وآن مهدي موعود(ع) است كه به اين امرمهم جامة عمل مي پوشاند. انسان كاملي كه پس ازظهور، حضرت عيسي(ع)ازآسمان آمده وپشت سراو نمازمي گذارد.ودرآخر عمروقتي كه حضرت قائم (ع) از دنيا رحلت كرد، امام حسين (ع) بدن اورا غسل                   مي دهد[2].

همة خصوصيات پيامبران وامامان يكجادرحضرت مهدي(عج) جمع مي باشد، چه ازنظر ظاهري وچه از نظر علم ومعرفت وكمال.

اوشايسته ترين باقيمانده ازفرزندان آدم وبهترين ذخيره ازنوح پيامبر وبرترين برگزيده ازابراهيم وآخرين امامان راستين، از نسل محمد(ص) پيام آورعدالت وحريت است. اونزديكترين انسان به كتاب آسماني وسزوارترين فردبه سنت وروش پيامبر (ص) وتحقق بخش آرمانهاي والاي قرآن وسنت مي باشد[3].

ادامه »

صفحات: 1· 2

انتظار

دراين بازار پرآشوب وصد رنگ كه همه ادعاي يكرنگي دارند وجوانهادرمرداب غفلت خفته‌ند، انتظارمعناي خودراپيدا مي‌كند. صحبت از انتظارشخصيتی والاست كه از اولين وآخرين منحصراست وداراي ويژگيهايي مي باشدكه خداوند او را به آن امتياز داده است.

شخصيتي والاگهركه همه آشوبها وفتنه‌ها، نيرنگها وخودخواهيها را محو مي‌نمايد.آن مصلح جهاني كه همه آمدنش رامژده داده‌ند و ستمديده‌ها به اين دلخوشند كه بالاخره روزي منتقم حقيقي مي‌آيد وبا انقلاب جهاني خود مستضعفين رابرمستكبرين چيره خواهدكرد. بايادآوري زمان ظهورش به خودتسلي مي دهند، مولود مسعودي كه يادش تسكين بخش آلام دردمندان است.

انتظار مفهومي اسلامي وارزشي فرهنگي است كه از آن، رفتار فرهنگي معيني سرچشمه مي گيرد.[1]

انتظار آماده بودن وحالت آماده باش وداشتن وتهيه مقدمات براي وقت وزماني است كه انتظارش را داريم وچيزي نيست جزتهيه مقدمات ظهوروآمادگي براي طرفداران حق.

انتظار يا آينده‌نگري به حالت كسي گفته مي‌شودكه از وضع موجود ناراحت است وبراي ايجاد وضع بهتر تلاش مي‌كند.[2]

انتظار در واقع مركب ازدوعنصر «نفي» و«اثبات» است.نفي همان بيگانگي با وضع موجودواثبات خواهان وضع بهتر بودن است.اگر اين دوجنبه درروح انسان به صورت ريشه‌دارحلول كند سرچشمه اين دورشته اعمال دامنه دار مي‌شود كه عبارتنداز: ترك هرگونه همكاري با عوامل ظلم وفسادونفي مبارزه ودرگيري با آنها ازيك سووخودسازي وخودياري وجلب آمادگي هاي جسمي ورواني ومادي ومعنوي براي شكل گرفتن آن حكومت واحدجهاني ومردمي ازسوي ديگر[3].

دوران انتظار، دوران كوشش براي مطلوب است.آن هم مطلوبي فراتر از خواسته معمولي وروزمره. هرچه هدف برتر باشد مشكلات راه نيز بيشتر خواهد بود وانسان نيز براي رسيدن به مقصد دورتر به وسيله اي برتر توسل مي جويد. پس براي مهياشدن براي ظهور بايد ازتوقع ها كاست وبرتحمل افزود.

درزمان انتظار براي ظهور منجي عالم، شدت فتنه ها آنچنان برمنتظران مي بارد كه عجز و استيصال، آنان رابه دعا متصل مي نمايد و ازخداوند استقامت مي طلبند. اين استقامت ازآنجاكه براي دين ودرراه آن است، تنها با رسوخ معرفت درانديشه ودل حاصل مي شود وبه همين علت معرفت وشناخت از مطلوبات مهم در زمان غيبت است[4].

اما همين انتظار آماده باش اثرخودرامي گذارد و«صبر» دربرابر مشكلات وبرخوردهاو«ذكر» دربرابر فتنه هاي غفلت زا و«بصيرت » دربرابر «شبهات» مهاجم را فراهم مي‌آورد[5].

درواقع انتظار، راهبردي است براي دوران غيبت كه با«فرج» پيوستگي داشته وبكارگيري درست ادبيات آن، خود، فرج وگشايش رابراي منتظران به ارمغان خواهد آورد.

هرآنچه درفرج وظهور رخ خواهد داد ازتلاشهاي پيگير براي تحقق عدالت جهاني و… بايد درحد توان، در دوران انتظار وغيبت صورت پذيرد تابتوان گفت : انتظار فرج، خودهمان فرج است.



1- واحدپژوهش بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (ع)، « جزوه سپید امید»،ص 9.

2- صادق سهرابي ، (( با انتظار درخيمه اش درآييم)) ،فصلنامه انتظار ،ش 5،سال دوم ،ص 196.

3- واحد پژوهش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، همان، ص 9.

4- عزیز الله حیدری، ” مهدی(ع) تجسم امید و نجات"، ص 223.

5- صادق سهرابی، ” با انتظار در خیمه اش درآئیم"، فصلنامه انتظار، ش 5، سال دوم، ص 206.

ضرورت واهميت آگاهي ا زعلائم ظهور

 ميل فطري عدالت خواهي درآدميان ووجود احاديث مهدويت درلابلاي مجموعة بزرگ روايات پيشوايان ديني، باعث شده مردم نسبت به وجود مقدس مصلح كل حساسيت ويژه پيدا كرده وبه شناخت بيشتري از زواياي  ظهور اوبپردازند.

شناخت علائم ظهور آن حضرت، مقدمه‌اي است براي شناخت ايشان، پس شناخت علائم از نظر عقلي لازم مي باشد واز طرفي شناخت علائم باعث علم به ظهور آن حضرت وروي آوردن به سوي ايشان مي شود.

روشن است كه هرچند اين رويدادبزرگ، آرزوي ديرينه جامعه بشري است ولي دراين ميان شيطان صفتاني نيز وجود دارند كه براي جلوگيري از وقوع يا به تأخير انداختن اين پديده، دست به هركاري زده واز هرنيرنگي استفاده مي كنند تا وضعيت وشرايط جامعه به گونه اي رقم بخورد كه اهداف آنان را تأمين نمايد. اهدافي چون تهديد هويت جهان اسلام وخدشه دار كردن اقتدار مسلمانان.

دركنار اين گروه، افراد سودجويي نيز يافت مي شوند كه براي رسيدن به مال ومقام به دنبال آنند كه بافريب مردم، خود را مهدي موعود معرفي كرده تابتوانند ايامي چند به ارضاي مادي خود بپردازند.  ذكر علائم ظهور از طريق ائمه (ع) وبازگويي آن براي افراد جامعه، راهي است براي شناخت راستگو از دروغگو وشناخت رويدادهاي فتنه انگيز ي كه گمراهان را به فتنه مي اندازد.

بيان مشروح علائم ظهور قدمي است درجهت آسيب زدايي از باور مقدسي چون ظهور منجي بشريت وضرورت شناخت اين علائم، ايجاد هوشياري لازم درمردم براي مقابله با خطر جدي منجيان دروغين وحفظ عقايد وباورها واستقامت عملي دربرابر فتنه ها.