روایت کربلا از زبان دختر سه ساله
پنجشنبه 93/09/06
صلی الله علیک یا بنت الحسین(ع) یا رقیه
آن هنگام که خورشید وجودت در گودی قتلگاه به خون نشست و لحظاتی بعد در افق کربلا طلوع کرد، آسمان تیره و تار شد.
صدای برادرم علی بن الحسین(علیه السلام) را میشنیدم که به عمّهام زینب کبری(سلاماللهعلیها) فرمود : این همان لحظهای است که همه ارکان هستی، از زمان هبوط آدم(علیه السلام) تا قیامت کبری بر آن گریستهاند.
زمین و زمان ناله میکرد و کودکان میدویدند. نبودی ببینی که دامنهایشان آتش گرفته بود و از گوشهایشان خون میچکید و من در آن میان مأمن و مأوایی جز دامن عمّهام نداشتم. زمان به سختی میگذشت.قرار بر رفتن نداشتم. دوست داشتم که بیشتر نزدت میماندم. اماّ مگر داغ تازیانه ها بر جان کوچکم امان داده بود؟ کربلا جهنّم دشمنان تو شده بود و بهشت تو و یارانت. نمیتوانستم چشم از چشمان به خون نشستهات بردارم.
مرا به زور میکشیدند. چقدر سخت بود جدا شدن از پارهپارههای وحی.
کاش مانده بودم و غبار از چهرهات برمیگرفتم. کاش پروانه وار دور شمع وجودت میگشتم و در پرتو عشق تو میسوختم. قرار بر رفتن نبود. از پاهای آبله دارم بپرس که در این مسیر چقدر دویدم و الآن که سر زیبای تو در دامنم به میهمانی آمده؛ در گوشهی این خرابه، در شهری که مردمانش بویی از مردانگی نبردهاند، به برکت آمدنت آرام گرفته ام.
من بهشت را در آغوش گرفتم، من به وصال محبوبم رسیدم.
اماّ ای کاش زودتر میآمدی چون رقیّهات دیگر توانی در جان خسته و رنجورش ندارد.
دختر سهسالهای که گرمی چشمانت او را متعالی میکرد.
میگویند من رقیّهام1،کسی که جهتش به سوی تعالی است. آری، از آن زمان که در تقدیر تو متولد شدم؛ من دختر تو شدم و تو بابای من، رفعت گرفتم و بالو پر برای پرواز در آوردم و برای عروج آماده شدم.
من در کربلا دیدم که ملائکه به تو و اهل بیتت غبطه میخوردند. خودم صدای شیون آنها را هنگامی که بر سرنیزه بودی شنیدم.
خودم دیدم که دستهدسته جنیان و ملائکه از برای یاری تو آمدند و در برابرت زانو زدند.
خودم دیدم که از مقتل تو آیه والشّمسوضحِها تفسیر شد، خودم دیدم که خداوند تأویل آیهی «یا ایها النفس المطمئنّه اِرجِعی اِلی رَبِّكِ راضیه مَرضیّه فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی»2 را در قیام تو و یارانت به ظهور رسانید.
چه لذّتی دارد هم کلام شدن با تو. چه شیرین است لحظهی وصال. جانم دیگر طاقت ماندن ندارد. دستان کوچکم را بگیر و با خودت ببر تا در محضر تو، بابالحوائجیم امضا شود.
میخواهم مانند علیاصغر و علیاکبر(علیهمالسلام)، نزد جدّمان رسول خدا حاضر شوم و بگویم دشمنانت با تو و فرزندانت چه کردهاند.
پی نوشت ها:
1. اشاره به معنای کلمه رقیّه که به معنی صعود به طرف بالا و ترقّی است. میتوانید به کتابهای لغت در زبان عربی مانند مفردات راغب اصفهانی رجوع نمایید.
2. در تفسیرهای روایی آمده که شأن نزول آیات آخر سوره فجر، امامحسین(علیه السلام) هستند.
منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی
حکمت تأخير فرج حضرت بقية الله (عج)
یکشنبه 93/08/25
يکي از سؤالات مطرح دربارة حضرت مهدي (عج) اين است که حکمت تأخير فرج چيست؟ در روايات و زيارات متعددي ميفرمايد: يَمْلَاُ الْأرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما؛ [حضرت] دنيا را پر از عدل و داد ميکند، بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده است.
عدل واقعي را که از زمان حضرت آدم تا الآن پياده نشده است، حضرت بقيةالله (عج) پياده ميکنند. اما حالا که ظلم و جور همه دنيا را گرفته است؛ پس چرا حضرت تشريف نميآورد؟ چقدر دعاي ندبه ميخوانيم! چقدر به جمکران و حرمهاي اهلبيت (ع) ميرويم و «يا بن الحسن، يا بن الحسن» ميگوييم! چرا حضرت نميآيد؟
* ظهور حضرت به خواست خداست
در جواب، عرض ميکنيم: اولاً امر ظهور به دست حضرت حق است. هر موقعي که پروردگار مصلحت بداند، حضرت ظهور ميکند. خداوند متعال که حکيم است و هر کاري بکند، طبق حکمت و مصلحت است. ظهور حضرت بقيةالله يکي از احکام الهي است. حضرت حق، بايد حکم بکند تا حضرت بقية الله -روحي له الفداء- ظهور کند.
چرا خداوند متعال اجازه ظهور نداده است؟ حکمتش چيست؟ ما نميدانيم. همانطور که حکمت احکام ديگر را نميدانيم. مثلاً نماز ظهر و نماز عصر چهار رکعت است، نماز مغرب سه رکعت است. چرا؟ ما علت احکام الهي را نميفهميم. زکات به نُه چيز تعلق ميگيرد. يکي از آنها گوسفند است. کساني که گوسفند دارند با شرايطش، اگر تعدادشان چهل تا شد بايد يکي از آنها را زکات بدهند و اگر تعدادشان به صد و بيست و يک رسيد بايد دو رأس گوسفند زکات بدهند. حالا چرا صد و بيست و يک گوسفند بايد باشد، حکمتش را خدا ميداند. تأخير ظهور حضرت بقيةالله -روحي له الفداء- که به اجازة حق است، طبق حکمت حق است. او اين طور مصلحت ميداند.
ادامه »توصیه به اساتید حوزه
یکشنبه 93/08/25
آیت الله بهجت ره می فرمایند:
علمای نجف، سال اول ورود طلاب به حوزه را برای تهذیب آنان می دادند تا رذایل اخلاقی را از نفوس افراد زدوده و دل و روح طلبه برای کسب معارف دینی آماده شود.
ابعاد شخصيتي(اخلاقي)حضرت آيت الله خامنه اي
چهارشنبه 93/08/21
مقام معظم رهبري، به تأييد و شهادتِ بسياري از بزرگان، از پيشروترين افراد در عرصه اخلاق بوده و از شخصيت مستحکمي برخوردار هستند. برخي از مواردي که مي تواند در شناخت برخي از فضائل و ابعاد اخلاقي، شخصيتي ايشان مفيد باشد، امور ذيل است:
1ـ ساده زيستي
بسياري از رهبران کشورها، برخورداري از تشريفات و زندگي مرفّه را از لوازم رهبري و قدرت خود مي دانند امّا اين قضيه در خصوص رهبران الهي، رنگي نداشته و با الگو گيري از شخصيت هاي ديني مانند حضرت علي (ع)، قدرت و اقتدار خويش را در همراهي و همرنگي با مردم دانسته و سعي بر آن دارند که به مانند توده مردم زندگي نمايند. اين قضيه در زندگي مقام معظّم رهبري نيز بسيار خودنمايي مي کند و بسياري از افراد مرتبط با ايشان، بر اين مدّعا، مُهر تأييد مي زنند. بي آلايشي و سادگي از افتخارات زندگي ايشان بوده است و آراستگي به زيور قناعت و سادگي و پيراسته بودن از رذايل طمع و حرص و تکبر، از بارزترين حالات روحي و رفتاري اوست. خاطرات بسياري در اين خصوص، از زندگي شخصي ايشان، نقل شده که همگي از عظمت روح و پيراستگي شخصيت والاي ايشان حکايت دارد.
2ـ حسن سلوک
حسن برخورد با ديگران فضيلتي است زيبنده همگان، امّا وقتي جلوه اي زيبا تر به خود مي گيرد که از سوي حاکمان، مورد عنايت قرار گرفته و قدرت و حاکميت، حجابي براي برخورد دوستانه با اطرافيان نگردد. از نحوه برخوردهاي مقام معظّم رهبري در موارد مختلف، اين گونه گزارش شده است که هرگز از حسنِ سلوک و معاشرت با نزديکان و دوستان روي بر نمي تابد و نسبت به زيردستان تکبر و در برابر زورمندان تواضع نشان نمي دهد. حجه الاسلام و المسلمين واعظ زاده خراساني مي گويد:
ايشان در ميان فاميل و دوستان و آشنايان و همدرسانشان به اخلاق نيکو، حسن سلوک و معاشرت خوب و برخورد ملايم، شهرت داشته و دارند تا اين حد که تقريبا بي نظير است.
سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا
شنبه 93/08/17
آیت الله بهجت در پاسخ به سوالی ضمن تصریح به جایگاه زیارت عاشورا به حکایتی از حالت کشفی که برای یکی از بزرگان در اثر زیارت عاشورا ایجاد شده است اشاره کرده اند.
توصیه آیت الله بهجت به زیارت عاشورا
از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟
ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: 1. زیارتش قبول شود. 2. سعى و کوشش وى مشکور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.
اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.
تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا
شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد.
یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم! (شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: 33-36.)
سبب آستان بوسی اهل بیت (ع) از سوی شیخ انصاری
مسلمانان در شان اهل بیت (علیه السلام) در غایت اختلاف اند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخى آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند.
آقایى ظاهرا به مرحوم شیخ انصارى که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندى به ایشان گفت: آقا کار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضریح حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم که گرد و خاک پاى زوار است! در یکى از زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمده است:
ثم قبل الضریح من اءربع جوانبه. بحار الانوار 98: 336؛ اقبال الاعمال: 712.
منبع: آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت - رحمتى