سینه سوخته
دیریست که رابطه ام با خدا کم است
چیزی میان سینه من گوئیا کم است
با کلبه ، با سیاهی خود ، خو گرفته ام
ایمان من به پنجره یا نیست یا کم است
ای باد سینه سوخته آهسته تر بکوب
گرداب ، سخت و تجربه ناخدا کم است
مائیم و شرمساری یک خوشه زندگی
نوبت اگر چه هست در این آسیا کم است
ای کوشش نشسته به جائی نمی رسی
پایی برهنه ساز که دست دعا کم است
یا ایها الخلوص دو دستم به دامنت
کاری بکن که رابطه ام با خدا کم است
شعری از طلبه پایه اول خانم زینب رواخواه
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط mirshafi در 1392/09/25 ساعت 10:46:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید