عوامل رشد انسان در قرآن
1- ایمان به خدا و قیامت، عامل رشد انسان
اول اینکه ایمان سبب رشد است. چون آدم مؤمن موجودات را در مادیات نمیداند. میگوید: این مادیات را قبول دارم، غیر مادیات را هم قبول دارم. ایمان به ماوراء هم دارد. مادیون وقتی میگوییم: چه چیزی را قبول داری؟ میگوید: هرچه به چشم ببینم را قبول دارم. اگر چیزی را به چشم نبینم قبول ندارم. یعنی ایمان در انحصار مادیات است. ما نه، رشد پیدا کردیم. میگوییم: بخشی از هستی دیدنی و بخشی از هستی ندیدنی است. مثل ما آسان است. مثل جاذبه زمین، میگوییم: شما جاذبه زمین را به ما نشان بده ببینم. چیزی در زمین است به نام آرد نخودچی، آرد گچ، آرد ذرت،بگوییم: همان است، همان است… فقط میگویی: سیب که افتاد چرا پایین آمد؟ پس لابد زمین جاذبه دارد. جاذبه زمین دیدنی نیست. از افتادن سیب پی میبریم که زمین جاذبه دارد. از صدای زنگ پی میبریم که پشت در خانه کسی زنگ میزند. موجودات همه دیدنی نیستند. غیب دیدنی نیست. قیامت دیدنی نیست. خدا دیدنی نیست. ملائکه دیدنی نیست. اینکه انسان همه هستی را در دیدنیها بداند و منحصر در دنیا این کار غلطی است. بخشی از موجودات دیدنی و بخشی ندیدنی است.
شناخت بزرگان به انسان رشد میدهد. به امام سجاد(ع) گفتند: چقدر عبادت میکنی؟ گفت: من کجا و علی کجا؟ یعنی بین خودش و امیرالمؤمنین مقایسه میکرد و میگفت: من کجا و علی کجا؟ علی میگفت: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ (ص)» (كافي،ج 1، ص 89) من بندهای از بندگان محمد (ص) هستم.
2- دعا و نیایش، بستر رشد معنوی انسان
دعا آدم را رشد میدهد. این دعایی که شما ماه رمضان میخوانید، حضرت عباسی بعضیهایش مثل این دعا قبول نمیشود. از دعاهایی که حتماً مستجاب نمیشود این است. «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام» خدایا هرسال من مکه باشم. به 124 هزار پیغمبر این دعا مستجاب نمیشود. کاروانهای حج هم هرسال نمیروند،یکی در میان میروند. پس چرا دعا میکنیم؟ میخواهد شما را رشد بدهد. میگوید: فکرت برای طول تاریخ باشد. ولو حالا ممکن است یک ساعت و دو ساعت، اما آرزویت باید بلند باشد. شما میگویید: «اللهم اغن کل فقیر» اصلاً این دعا در طول تاریخ مستجاب شده است؟ یعنی شده در تاریخ فقیری نباشد؟ همیشه فقیر بوده است. پس چرا به ما میگویند: خدایا همه فقیرها را بینیاز کن. میخواهد بگوید: فکرت همه باشد. ولو این در عمل به همه نمیشود. بخشی از فقیرها ممکن است وضعشان خوب شود اما دعا فکر شما را بالا میبرد. در سلامی که به امام زمان میدهید ببین چه میگوید. میگوید: «بلغ مولانا الامام الهادی المهدی» خدایا سلام مرا به امام زمان برسان. بعد میگوید: «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ من به نیابت همه مردان و زنان با ایمان، «فِى مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرق زمین و مغرب زمین، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» کوهستان باشد یا کفی باشد. «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دریا باشد یا خشکی باشد. «وَ عَنْ وَالِدَىَّ وَ وُلْدِى» و والدین من، چه دعایی باشد؟ «زنه عرش الله»وزنش وزن عرش خدا باشد. «ومداد کلماته وما احصاه علمه و احاط به…» چه میگوید؟
در دعای نماز عید فطر چه میخوانید؟ «و اسئلک ما سئلک منه عبادک الصالحون» اوه… هرچه بندگان صالح در طول تاریخ خواستند همه را به من بده. «و اعوذ بک مما استعاذ منک عباد الصالحون» هر خطایی که بندگان صالح از آن خطر به تو پناه بردند، من هم به تو پناه میبرم. هرچیز خیری که بندگان صالح از تو خواستند، همه را به من بده. دعا میلیاردی است. کلمات دعا انسان را بالا میبرد.
3- ازدواج، عامل رشد همسران
ازدواج به آدم رشد میدهد. آدمی که همسر ندارد دائم میگوید:خودم،کتم، شلوارم،کیفم، کفشم، کلاهم، ماشینم، قلمم، دواتم! تا ازدواج کرد میگوید: خودم و زنم و مادرزنم و برادر زنم و پدر زنم و دایره باز میشود. آدمی که زن ندارد خودش هست و کفش و کلاهش. همسر که گرفت،خودش وزنش و بچهاش و نوهاش… سفارش کردند در ازدواج با غیر فامیل ازدواج کنید. نه اینکه ازدواج فامیلی بد باشد. اما سفارش شده با غیر وصلت کنید که فامیلها گسترش پیدا کند. ازدواج به انسان رشد میدهد. از خودم بیرون میآیم.
آشنایی با تاریخ به انسان رشد میدهد. امیرالمؤمنین در نامهای به امام حسن فرمود: حسن جان! من سنم زیاد نیست اما چون تاریخ بشر را میدانم به اندازه بشر اطلاع دارم. شما اگر تاریخ یک قرن را بدانی انگار یک قرن عمر کردی. اگر تاریخ سه قرن را بدانی، انگار سه قرن عمر کردی. آشنایی با تاریخ، مشورت با بزرگان به آدم رشد میدهد.اینها تاریخ هم هست، به آیات هم میرسیم. در قرآن در مورد مشورت دو چیز داریم. یکی «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم» (شوری/38)، «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» (آل عمران/159) یکی هم میگوید: «وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوف» (طلاق/6) «وَ أْتَمِرُوا» یعنی مشورت بدهید. ما سه آیه شاید هم بیشتر باشد. «فَانْظُرْ ما ذا تَرى» (صافات/102) مشورت، یک لامپ، یک لامپ است. دو تا لامپ نورش بیشتر است. ده تا نورش بیشتر است. یک مغز،یک مغز است. با پنج نفر مشورت کردی، پنج تا مغز میشود. رشد پیدا میکند.
سیر و سفر؛ در قرآن شش بار داریم «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ» (انعام/11) بلند شوید بگردید. جهانگردی، جهانگردی هدفدار باشد. نه پیتزا بخوریم و آنجا بستنی بخوریم و اینجا عکس بگیریم. «سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا» (نمل/69) بروید بگردید و صاحب نظر باشید. یعنی گردشگری هدفمند نه عیاشانه و غافلانه! شش بار هم داریم «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» (یوسف/109) سیروا یعنی برو بگرد. «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا» توبیخ میکند چرا نرفتی بگردی؟ چون بازدید از خیلی چیزها این ذهنیت را به آدم میدهد که عجب! اینها چه کسانی بودند و چه کارهایی کردند؟ بازدید از آدمها و از مکانها.
مطالعه کتب سودمند، آدم را باز میکند. انسانهایی که غیر از کتابهای درسی و دانشگاه،کتابهای دیگر نمیخوانند. اینها آدمهای بستهای هستند. چهار کلمه حفظ میکند مدرکی بگیرد ولی سوادی ندارد. جز همین کتابهایی که خوانده است. بیایید قرار بگذاریم هفتهای یک کتاب مطالعه کنیم. هفتهای دو کتاب مطالعه کنیم. دو هفتهای یک کتاب مطالعه کنیم. مطالعه به انسان رشد میدهد.
4- انس با قرآن و معارف قرآنی
انس با قرآن به آدم رشد میدهد. شما الآن زیارت رفتی، فکر میکنی و میگویی: الحمدلله زیارتی کردیم و شب جمعه کنار امام رضا بودیم و ماه رمضان و نماز جماعت و سحرخیزی و قرآن و… اما اگر قرآن بخوانی، قرآن میگوید: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» (جمعه/1) تمام ذرات هستی سبحان الله میگویند. آقای قرائتی تو کسی نیستی. تو یک سبحان الله گفتی. تمام شنها و برگهای درخت سبحان الله میگویند. عجب! پس من هیچ هستم!؟ بله هیچ هستی. وقتی میگوید:«سبح لله، یسبح لله»، «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (روم/26) «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» (الرحمن/6) اتفاقاً ما سر نماز حواسمان پرت است ولی قرآن در مورد نماز پرندهها میگوید: اینها هم نماز میخوانند و هم میفهمند چه میگویند. «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ» (نور/41) یعنی گنجشک نماز میخواند و میفهمد چه میگوید. بنده نماز میخوانم و نمیدانم چه میگویم. نماز گنجشک از من بهتر است.
یکبار نماز جمعه بودیم. یکی از آقایان آمد کنار ما ایستاد. یک بچه کوچک هم با او بود. این بچه نگاه به پدرش میکرد. میدید پدرش خم میشد، او هم خم میشد. بلند میشد، او هم بلند میشد. هرکاری پدرش میکرد، او هم میکرد. بعد از نماز گفتم: خدایا شاهد باش. این بچه خم و راست شد، نفهمید. من هم رئیس ستاد نماز کشور هستم. من هم خم و راست شدم و متوجه نشدم. منتهی من پز نماز را میدهم و این بچه خوشا به حالش، دیگر پز نمیدهد. کسی هست دست بلند کند و بگوید: در عمرم دو رکعت نماز با توجه خواندم؟ آنوقت آدم قرآن میخواند و میگوید: «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» کل هستی در حال تواضع است. «سبح لله» در گذشته، «یسبح لله» در آینده، کل هستی در حال تواضع است.
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم *** با شما نامحرمان ما خاموشیم
پژوهش و تحقیق انسان را رشد میدهد. انسان تحقیق کند. «لا علم کالتحقیق» علم مثل تحقیق نیست. ممکن است شما یک چیزی را بشنوی و قبول کنی. چرا برای اینکه رشد نکردی. اما وقتی تحقیق کردی میگویی:عجب! آنچه هم فکر میکردی این نیست. من تحقیق کردم و چیز دیگری از آب درآمد. «لا سنة أفضل من التحقيق» (غررالحكم، ص61) «و يضم إلي علمه علوم الحكماء» (غررالحكم، ص55) مؤمن باید علم و دانش حکما را به خودش اضافه کند. «اضربوا بعض الرأي ببعض يتولد منه الصواب» (غرر الحكم، ص 442) اگر میخواهید ببینید راه حق کدام است با هم مشورت کنید و فکرها را با هم درگیر شود و حرف حق از لا به لای بحثها دربیاید. دیگر چه؟ داریم عوامل رشد را میگوییم. تا شماره یازده گفتم.
5- تعاون و همکاری در امور اجتماعی
12- همکاری با دیگران به آدم رشد میدهد. قانع به کار خودتان نباشید. دیگران را هم شریک کنید. یک تریاکی را هرجا رها کنی، سال دیگر دو تا میشود. ده تا تریاکی را هرجا رها کنی،سال دیگر بیست تا میشوند. اما بیست تا نمازخوان سال دیگر چهل نفر میشوند؟ قانع نباشید به اینکه خودتان نماز میخوانید. در فامیل شما چند نفر هستند که نسبت به نماز کاهل هستند؟ یکبار میخواند. یکبار نمیخواند. یا غلط میخواند. یا بد میخواند. یک کتاب خریدیم برایش ببریم و بگوییم: آقا… گاهی وقتها میگویی: من پسرم، دامادم، عروسم، برادرم،خواهرم اهل نماز نیست. به او میگویم گوش نمیدهد. وقتی میگویی گوش نمیدهد شما باید او را رها کنی؟ ممکن است حرف شما را گوش ندهد. حرف فلان استاد دانشگاه را گوش بدهد. حرف معلمش را گوش بدهد. حرف فلان فوتبالیست را گوش بدهد. وقتی شما گفتی و گوش نداد، اینطور نیست که بگویی: من دیگر امر به معروف نمیکنم. گفتم: گوش نداد. به درک! نه. به کس دیگر بگو او بگوید. دو تایی بگویید. ممکن است یک نفر تلفن کند گوش بدهد. ممکن است حرف شما را گوش ندهد.
جوان دانشگاه نزد من آمد، گفت: من میخواهم داماد شوم، پدرم میگوید: زود است. لیسانس بگیر بعد. من الآن همسر میخواهم. گفتم: من چه کنم؟ از من چه میخواهی؟ گفت: میشود شما به پدرم تلفن کنی؟گفتم: پدرت مرا قبول دارد؟ گفت: بله، پای تلویزیون مینشیند. گفتم: پای تلویزیون مینشیند معنایش این نیست که قبول داشته باشد. یک میمون هم برقصد او را نگاه میکنند. اما معنایش این نیست که مرید میمون است. گفت: نه به شما علاقه دارد. گفتم: اگر علاقه دارد تلفن بزن. تلفن کرد، در همین دانشگاه. گفتم: من محسن قرائتی هستم. پیشنماز دانشگاه هستم. آقازاده شما آمده میگوید: من زن میخواهم. همین مقداری که پسر شما به من مراجعه کرده است، پیداست متدین است. چون جوانها زن میخواهند خودشان میروند برنامهریزی میکنند. اینکه به من میگوید: پیداست انسان متدینی است. شما هم به شکرانهی اینکه پسرت میخواهد از راه دین تغذیه شود نه از راه حرام، اقدام کن! رفت داماد شد و آمد تشکر کرد. گاهی ممکن است پسر به پدرش بگوید، گوش ندهد. حرف نزن! دهانت بوی شیر میدهد. خجالت بکش! بیحیا. ممکن است شما به پدرت میگویی زن میخواهم، پدرت اینطور جوابت را بدهد. اما به عمویت بگویی. به داییات بگو. به پیشنماز محله بگو. ببینید چه کسی حرفش نفوذ دارد؟ در امر به معروف و نهی از منکر نمیگوید: هرکسی این کار را بکند، میگوید: هرکس حرفش نفوذ دارد. اگر شما حرفت نفوذ دارد، بگو. گاهی باید کار شریکی کرد.
خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو! گفت: من تنهایی نمیتوانم. فرعون از آن پارچههایی است که باید با نخ دولا دوخت. «هارُونَ أَخِي» (طه/30)، هارون برادرم هم بیاید. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي، وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» (طه/31و 32) او را شریک کن. دو تایی شویم. «كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً، وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً» (طه/33 و34) دو تایی برویم. گاهی وقتها حرف شما اثر ندارد، دوتایی اثر دارد.
عوامل رشد، شما به همه خوبیها نمیرسی ولی میتوانی به همه خوبها دعا کنی. خدایا هرکس… دعا که میکنی میلیونی دعا کن. در دعا روحت بالا میرود. رشد پیدا میکند. بارها این را گفتم و باز هم تکرار کنم. شما اگر میگفتی: سمع الله لحمدی! خدا حمد مرا میشنود. تو یک نفر هستی و من هم یک نفر هستم. شما یک نفر هستی و من هم یک نفر هستم. اما وقتی گفتی: سمع الله لمن حمده. «من حمده» میلیاردی میشود. رشد پیدا میکنیم. دعا به دیگران کنیم. شریک کار دیگران شویم.
واسطه گری کنیم. «الدَّالُ عَلَي الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ» (من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 380) اگر واسطه خیر شوید، «مَن سَنّ سُنّة حَسَنة» حدیث داریم اگر یک کار خیری را باز کنید، تا آخر تاریخ هرکس از این راه برود، شما هم ثوابش را میبری. یعنی ما میتوانیم خودمان را رشد بدهیم. یعنی دیگر من نباشم، ما باشیم. در نماز من نیست. «ایاک نعبد» نمیگوید: «ایاک اعبد و ایاک استعین»، «نعبد» همه ما، «اهدنی» نمیگوییم. «اهدنا»، «السلام علی» نمیگوییم. «السلام علینا»، «اهدنا»، «نعبد»، «نستعین»
یکی از ابزار رشد این است که از خدا بخواهیم خدایا مرا وسیلهی رشد قرار بدهد. امام سجاد در دعای مکارم الاخلاق میگوید: «وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ» (صحيفه سجاديه، دعاي20) خدایا من دلیل رشد مردم شوم. بنشینیم فکر کنیم رشد در چیست؟
خدا یک نوهای به ما داد. یکی از بستگان به من زنگ زد وگفت: این اولین نوه تو یا دومین نوه تو هست، من میخواهم یک هدیه بدهم. به نظر تو چه بدهم؟ گفتم: نباید از من بپرسی که هدیه چه بدهی؟ هرچه خواستید بدهید دست شما درد نکند. گفت: دوچیز را تو انتخاب کن. گفتم: چه؟ گفت: یا یک فرش است، قابهایی هست که «ان یکاد» است. یا یک فرش است، قاب فرش برایت بیاورم. یا یک فیش عمره است. آن روز فیش عمره ارزان بود. انتخاب با توست. گفتم: فرش پشم است. عمره زیارت پیغمبر است. تو میگویی: پشم یا پیغمبر؟ این هم سؤال است؟ گفت: راست میگویی من توجه نداشتم.
گاهی وقتها بلد نیستیم چه بخواهیم. به کسی گفتند: سه دعای مستجاب داری. چون کارهای خیری کردی، خدا سه دعای تو را مستجاب میکند. گفت: الحمدلله! خدایا زن من زیباترین زنان کرهی زمین شود. دعا مستجاب شد. آمد در خانه دید به چه خانمی! پچ پچ شد، همسایهها فهمیدند، در کوچه و محله همه به هم پیغام دادند، کار به جایی رسید که هروقت خانم میخواست از خانه بیرون برود، مردم صف میکشیدند خانم او را ببینند. دید عجب زندگیاش تلخ شد. اول خانم معمولی بود برای خودش بود. حالا همه مثل حلوای نذری میخواهند یک انگشت بزنند. این نشد که… گفت: دعای دوم من این است. خدایا زن من به قدری زشت شود که هیچکس نگاهش نکند. آمد خانه دید زن کج شده است. دماغش مثل لامپ شده است. ابروهایش… دید چه قیافهای شد و نمیشود نگاهش کرد. گفت: دعای سوم خدایا زن من شکل اولش شود. سه دعا کرد اما عقل نداشت.
اینکه آدم بفهمد چه دعایی میکند مهم است. امام سجاد میگوید: خدایا برای رشد به من کمک کن. «و اجعلنی وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ» خدایا مرا راهنما و رشد دیگران قرار بده. در کارها رشد باشد، هدر نرویم.
اصحاب کهف وقتی در غار رفتند،گفتند: «رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» (کهف/10) رَشَد همان رشد است. خدایا تو مرا رشد بده.
6- مطالعه کتابهای مفید و رشدآفرین
خیلی از درسهایی که ما میخوانیم رشد نیست. درس میخوانیم و مدرک هم میگیریم اما رشدی درونش نیست. یعنی نمیخواندیم هم همین قیمت بود. دانستن آن جایی را آباد نمیکند. ندانستن هم جایی…کتابی را بخوانید درونش رشد باشد. حدیث داریم با کسی رفیق شو که وقتی حرف میزند علمت را بالا ببرد. نگاهش که میکنی یاد معنویت و قیامت بیافتی. حرف میزنی علمت زیاد شود. نگاه به او تذکر به تو بدهد.
خیلی از کتابهایی که میخوانیم وقتمان را تلف میکنیم. حیف کاغذ، حیف عمر، حیف چاپخانه، حیف جلد، واقعاً حیف، چه خواندیم؟ هیچی. رشد درونش باشد.
7- تلخیها و سختیها، عامل رشد و پیشرفت انسان
مشکلات عامل رشد است. گاهی وقتها یک مشکلی برای ما پیش میآید، ولی رشد میکنیم. اگر صدام لعنتی هشت سال به ما حمله نمیکرد الآن ارتش و سپاه ما به اینجا نمیرسید. زلزله عامل رشد است چون یک عده از دنیا میروند و مهندسین به فکر میافتند خانههای ضد زلزله درست کنند. بیماری عامل رشد است چون در انسان علم داروسازی پیدا میشود. سرما عامل رشد است که وسیله گرمکن درست کنیم. گرما عامل رشد است که وسیله سردکن درست کنیم. یعنی هر ضرری عقل را زیاد کند، مشکلات عامل رشد است. گاهی وقتها انسان از خدا غافل است. به درد سر که افتاد میگوید: یا الله! یا الله! یا الله! همین که به خدا گره خورد این رشد است. چون اگر شکمش سیر بود، گاهی زیر پای آدم را داغ میکنند که آدم برود. چون تا داغ نکنند آدم تکان نمیخورد. خدا زیر پای آدم را داغ میکند که پای آدم بسوزد و بدود. بیماریها، تلخیها، آدم به زن و بچهاش دل بسته است، یکوقت خانمش میگوید: تو هم شدی مرد؟ همه چیز را فرو میریزد. به اولادش دلبسته است، بعد از اولادش هم بیمهری میبیند. بیمهری از همسر و فرزند تلخ است. اما وسیله رشد است. میگوید: ببین ما این همه پول خرج این کردیم این نتیجه شد. بیا یک مقدار پولها را خرج رضای خدا کنیم. بدهیم جایی که خدا راضی است.
گاهی فحشها عامل رشد است. فحش داده عامل رشد است. اگر این فحشها را نمیداد به اینجا نمیرسیدیم. یک کسی به دفتر ما در ستاد نماز آمد، یک متلکی بار ما کرد. گفت: من از شما آخوندها، در ساخت و ساز فقط یک حدیث بیشتر نداریم. مستراح رو به قبله نباشد. اسلام غیر از مستراح قانون ندارد. برای اتاق پذیرایی، برای رنگ اتاق، فاصله سقف با کف اتاق، طبقات ساختمان، چاه آب، نورگیر، هواگیر، مصالح ساختمان، نقشه ساختمان، جهت ساختمان، اشراف، ویلایی، آپارتمان، اسلام برای ساخت و ساز چه دارد؟ ما از شما آخوندها جز مستراح چیز دیگری نشنیدیم. این متلک را گفت و رفت. اذیت شدم ولی همین فحش مرا رشد داد. گفتم: خوب راست میگوید، جواب بده. ما حدوداً ششصد هزار مهندس ساختمان داریم. در نظام مهندسی حدوداٌ با کم و زیادش چهارصد هزار دانشجو در دانشگاه داریم مهندسی میخواند. چهارصد تا وششصد تا یک میلیون در دنیای مهندسی هستند. یک سوم پول مملکت با کم و زیادش خرج ساختمان میشود. یک سوم پول مملکت خرج ساخت و ساز میشود. یک میلیون هم تحصیل کرده داریم. یا الله شما آخوند هستی دو حدیث بخوان ببینیم. این فحشی که ایشان به ما داد، فحش نداد، متلک گفت. این متلک مرا داغ کرد و دو سه ماه در ساخت و ساز در اسلام رفتیم. یک کتابی نوشتیم به اسم «شهر و مسکن در اسلام» به بعضی از اساتید دانشگاه دادیم، اساتید استاد تمام، یعنی پروفسورهایشان،خواندند و پسندیدند و تشکر کردند و نامه نوشتند. یعنی گاهی تو را فحش میدهد ولی همین فحش عامل رشد است. لیموترش نگو ترش است، اگر عرضه داری از همین لیموترش یک لیموناد درست کن. گاهی چیزهای تلخ یک برکاتی دارد. لیموشیرین، شیرین است ولی برکت ندارد. بعد از یک دقیقه تلخ میشود. لیموترش، ترش است اما دو سال در یخچال میماند. ترش است ولی ماندگار است. این لیموشیرین است ولی بعد از یک دقیقه تلخ میشود. چوب عود را میسوزانند اما تا میسوزانند بوی عطرش بلند نمیشود. گاهی تلخیها عامل رشد است.
درس های از قرآن حجت الاسلام آقای قرائتی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط mirshafi در 1396/03/08 ساعت 09:49:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |