کیمیای عشق

کیمیای عشق
باز یادم آمد از تقریر عشق
برصریر خویش ، پندپیرعشق
لاله و گلها و ریحان و سمن
جمله طاعاتست و اخلاق حسن
گرخداجویی ، بجو از مهر یار
ناز روی حق نگردی شرمسار
فهم این معنی به غایت مشکل است
لطف مادر را به مطلب حاصل است
خوبی و لطفش دمی در یاد آر
از زمانی را که بودت باردار
دیده ای کو نور چشمانش ندید
شد دلش از بودن تو پرامید
ترک مال و لذت و جاه و جلال
کرد از بهررضای ذوالجلال
گفت : یارب محو کن ، از صفحه جان ذکر غیر
تا مرا آید چه نسلی ؟! پرزخیز…
تا که درد زایمان آمد پدید
صبح دولت در دل مادر دمید
گریه کردی و وضو بگرفت او
شیردادت تا نگردی سست خو
در غم و شادی و در بودو نبود
درکم و بیش ؛ در نقصان و سود
نام و رسمت را نگه داشته

تخم مهرت را به دل می کاشته
سرد و گرمت را به جان کرده قبول
اونگشته از جفای تو ملول
آنچه فضلش کرده اندر حقّ تو
کی به شرح و وصف آیه حدّ تو
فضل او بی علت و بی غایت است
از نگاه لطفش این یک آیت است
مادرت یادت بداد از اهل دل
ورنه می گشتی به پیش حق خجل
این خبر کردن کجا بی حکمت است ؟!
هرچه کامل کرد میدان ، رحمت است
صحبت کامل به از هر طاعتست
طاعت شایسته ترک عادت است
هیچکس را نیست ره سوی وصال
تا نباشد رهبرش صاحب کمال

نقش تربیتی مادر در خانواده
شعری از ملیحه محمود صالحی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.